abstaining

جمله های نمونه

1. a vote of ninety in favor, fifty against, and twenty abstaining
نود رای موافق،پنجاه رای مخالف و بیست رای ممتنع

انگلیسی به انگلیسی

• act of avoiding something, act of restraining oneself

پیشنهاد کاربران

خودداری و اجتناب از انجام عمل یا چیزی به ظاهر خوشایند که شما فکر می کنید ممکن است بد باشد:
They abstained from drinking alcohol
Abstaining=avoid
پرهیز. دوری

بپرس