1. This absolutist belief is replaced by an appreciation that rules can vary.
[ترجمه گوگل]این باور مطلق گرایانه با درک این که قوانین می توانند متفاوت باشند جایگزین می شود
[ترجمه ترگمان]این باور مطلقه جایگزین تقدیر می شود که قوانین می تواند متفاوت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. So far, the absolutist position has dominated Republican presidential politics.
[ترجمه گوگل]تا کنون، موضع مطلق گرا بر سیاست ریاست جمهوری جمهوری خواهان مسلط بوده است
[ترجمه ترگمان]تا کنون، موضع مطلقه بر سیاست ریاست جمهوری جمهوری خواه تسلط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The other constraint on the absolutist interpretation of the sovereignty concept arose from Dicey's normativist conception of law.
[ترجمه گوگل]محدودیت دیگر بر تفسیر مطلق گرایانه از مفهوم حاکمیت، ناشی از برداشت هنجاری دایس از قانون است
[ترجمه ترگمان]محدودیت دیگر در تفسیر مطلق مفهوم حاکمیت از مفهوم normativist dicey از قانون نشات می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Kim created an impermeable and absolutist state that many have compared to a religious cult.
[ترجمه گوگل]کیم حالتی غیرقابل نفوذ و مطلق ایجاد کرد که بسیاری آن را با یک فرقه مذهبی مقایسه می کنند
[ترجمه ترگمان]کیم وضعیت نفوذ ناپذیر و حکومت مطلقه را ایجاد کرد که بسیاری از آن ها با یک فرقه مذهبی مقایسه شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The philosophy of Objectivism also takes a morally absolutist stance, as it regards the laws of morality to be, like the laws of physics, inherent in the universe itself.
[ترجمه گوگل]فلسفه عینیت گرایی نیز از نظر اخلاقی موضعی مطلق گرایانه دارد، زیرا قوانین اخلاق را مانند قوانین فیزیک، ذاتی خود جهان می داند
[ترجمه ترگمان]فلسفه of نیز یک موضع مطلقه را از نظر اخلاقی می گیرد، چرا که قوانین اخلاق را با توجه به قوانین فیزیک، ذاتی در خود جهان، در نظر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. China, for example, clings to a very traditional, absolutist view that the U. S. right might appreciate.
[ترجمه گوگل]برای مثال، چین به یک دیدگاه کاملا سنتی و مطلق گرایانه پایبند است که جناح راست ایالات متحده ممکن است از آن استقبال کند
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، چین به دیدگاه مطلقه، مطلق معتقد است که U اس درست است که ممنون باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She does not take the absolutist view that companies should strive only to maximise profits while obeying the rules.
[ترجمه گوگل]او این دیدگاه مطلق گرایانه را ندارد که شرکت ها باید در عین پیروی از قوانین فقط برای به حداکثر رساندن سود تلاش کنند
[ترجمه ترگمان]او دیدگاه مطلقه را که شرکت ها باید برای به حداکثر رساندن سود و اطاعت از قوانین تلاش کنند، بر عهده نمی گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. In a characteristically absolutist passage, he writes, “True Democracy has but one method and one theory. ”
[ترجمه گوگل]او در یک قطعه مشخصاً مطلق گرایانه می نویسد: «دموکراسی واقعی فقط یک روش و یک نظریه دارد ”
[ترجمه ترگمان]او می نویسد: \" دموکراسی واقعی فقط یک روش و یک تئوری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Nevertheless, it is pretty hard to defend absolutist morals on grounds other than religious ones.
[ترجمه گوگل]با این وجود، دفاع از اخلاق مطلقه بر دلایلی غیر از اصول مذهبی بسیار دشوار است
[ترجمه ترگمان]با این وجود، دفاع از اصول اخلاقی به غیر از مسائل مذهبی بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Governments, both absolutist and republican, deported him from their territories.
[ترجمه گوگل]دولت ها، اعم از مطلقه و جمهوری خواه، او را از قلمرو خود تبعید کردند
[ترجمه ترگمان]دولت ها، هم مطلقه و هم جمهوریخواه، او را از قلمرو خود اخراج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Many religions have morally absolutist positions, regarding the system of morality as having been set by the deity or deities.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ادیان دارای مواضع مطلقگرایانه اخلاقی هستند و نظام اخلاقی را بهگونهای که خدا یا خدایان وضع کردهاند، میدانند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ادیان، از نظر اخلاقی، موضع مطلقه را، با توجه به سیستم اخلاق که توسط خدایان یا خدایان تنظیم شده است، دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Slow Gradual Fading of the Young Absolutist.
13. Two is an absolutist type.