1. he shook his head absently
او با بی اعتنایی سری تکان داد.
2. She absently twisted her wedding ring.
[ترجمه گوگل]او حلقه ازدواجش را غایب پیچاند
[ترجمه ترگمان]نا دین حلقه ازدواجش را با حواس پرتی تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نا دین حلقه ازدواجش را با حواس پرتی تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He nodded absently, his attention absorbed by the screen.
[ترجمه گوگل]سرش را با غیبت تکان داد، در حالی که حواسش جذب صفحه نمایش شد
[ترجمه ترگمان]او با حواس پرتی سرش را تکان داد و توجهش به صفحه نمایش معطوف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او با حواس پرتی سرش را تکان داد و توجهش به صفحه نمایش معطوف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He gazed absently at the passing crowd.
[ترجمه گوگل]او با غیبت به جمعیت در حال عبور خیره شد
[ترجمه ترگمان]مات و مبهوت به جمعیت که در حال گذر بودند خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مات و مبهوت به جمعیت که در حال گذر بودند خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He nodded absently, his mind obviously on other things.
[ترجمه گوگل]سرش را با غیبت تکان داد و آشکارا به چیزهای دیگری فکر می کرد
[ترجمه ترگمان]با حواس پرتی سرش را تکان داد، ذهنش به چیزهای دیگر معطوف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با حواس پرتی سرش را تکان داد، ذهنش به چیزهای دیگر معطوف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Eileen nods absently, still engrossed in the work of the group.
[ترجمه گوگل]آیلین با غیبت سری تکان می دهد، هنوز درگیر کار گروه است
[ترجمه ترگمان]الین با حواس پرتی سرش را تکان داد، هنوز مشغول کار گروهی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]الین با حواس پرتی سرش را تکان داد، هنوز مشغول کار گروهی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She eats another nut, and needlessly, absently, combs her hair.
[ترجمه گوگل]آجیل دیگری می خورد و بیهوده موهایش را شانه می کند
[ترجمه ترگمان]یک دیوانه دیگر می خورد و بی دلیل، بی آن که چیزی بگوید، موهایش را شانه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک دیوانه دیگر می خورد و بی دلیل، بی آن که چیزی بگوید، موهایش را شانه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Saconi glanced up absently involved with music.
[ترجمه گوگل]ساکونی با غیبت درگیر موسیقی نگاهی انداخت
[ترجمه ترگمان]Saconi با حواس پرتی نگاهی به موسیقی انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Saconi با حواس پرتی نگاهی به موسیقی انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Hicks smiled at her absently, forgetting that his smile was missing its upper right corner.
[ترجمه گوگل]هیکس غیبت به او لبخند زد و فراموش کرد که لبخندش گوشه سمت راست بالایی را ندارد
[ترجمه ترگمان]دکتر هیکز نگاهی سرسری به او انداخت و فراموش کرده بود که لبخندش در گوشه سمت راست آن گم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دکتر هیکز نگاهی سرسری به او انداخت و فراموش کرده بود که لبخندش در گوشه سمت راست آن گم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Tesla picked it up absently and returned it without bothering to look at her.
[ترجمه گوگل]تسلا آن را بیهوده برداشت و بدون اینکه زحمت نگاه کردن به او را به خود بدهد، آن را پس داد
[ترجمه ترگمان]Tesla با حواس پرتی آن را برداشت و بی آن که به او نگاه کند، آن را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Tesla با حواس پرتی آن را برداشت و بی آن که به او نگاه کند، آن را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I gaze absently out of the window, wondering.
[ترجمه گوگل]با تعجب از پنجره به بیرون خیره شدم
[ترجمه ترگمان]با حواس پرتی از پنجره بیرون را نگاه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با حواس پرتی از پنجره بیرون را نگاه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She nodded absently and began peeling vegetables and chopping them into a stew that she put in the pressure cooker.
[ترجمه گوگل]سرش را تکان داد و شروع کرد به پوست کندن سبزیجات و خرد کردن آنها در خورشی که در زودپز گذاشته بود
[ترجمه ترگمان]او با حواس پرتی سرش را تکان داد و شروع به کندن سبزی کرد و آن ها را در ظرفی که در دیگ فشار می داد خرد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او با حواس پرتی سرش را تکان داد و شروع به کندن سبزی کرد و آن ها را در ظرفی که در دیگ فشار می داد خرد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Funny . . . he said and glanced absently at the paper.
[ترجمه گوگل]خنده دار گفت و با غیبت به کاغذ نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با حواس پرتی به روزنامه نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با حواس پرتی به روزنامه نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Absently she noticed how neat it all was - quite different from the days when Elise lived there.
[ترجمه گوگل]در غیاب او متوجه شد که همه چیز چقدر تمیز است - کاملاً متفاوت از روزهایی که الیز در آنجا زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی که آلیز اونجا زندگی می کرد، خیلی فرق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی که آلیز اونجا زندگی می کرد، خیلی فرق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید