absence of mind


عدم حضورذهن، حواس پرتی، پریشانی فکر

جمله های نمونه

1. Her absence of mind during driving nearly caused an accident.
[ترجمه زهرا] حواس پرتی ( عدم حضور ذهن ) او حین رانندگی نزدیک بود باعث یک تصادف شود.
|
[ترجمه گوگل]غیبت او در حین رانندگی نزدیک بود باعث تصادف شود
[ترجمه ترگمان]غیبت ذهن در طی رانندگی تقریبا باعث یک تصادف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Chip linked to the absence of mind, the world is a good time.
[ترجمه گوگل]تراشه مرتبط با نبود ذهن، جهان زمان خوبی است
[ترجمه ترگمان]چیپ مرتبط با نبود ذهن، دنیا زمان خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My absence of mind irritated him.
[ترجمه زهرا] حواس پرتی من او را عصبانی کرد.
|
[ترجمه گوگل]غیبت من او را عصبانی کرد
[ترجمه ترگمان]غیبت من او را ناراحت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Absence of mind is altogether an involuntary thing.
[ترجمه گوگل]غیبت ذهن یک امر غیرارادی است
[ترجمه ترگمان]غیبت ذهن روی هم رفته چیز غیر ارادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Absence of mind may have bad results.
[ترجمه گوگل]غیبت ذهن ممکن است نتایج بدی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]عدم وجود ذهن ممکن است نتایج بدی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His absence of mind caused him to forget his Briefcase.
[ترجمه گوگل]غیبت او باعث شد کیفش را فراموش کند
[ترجمه ترگمان]غیبت او باعث شد که کیف و کیف پولش را فراموش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He failed in the exam because of his absence of mind.
[ترجمه زهرا] او به خاطر عدم حضور ذهن در امتحان رد شد.
|
[ترجمه گوگل]او به دلیل نداشتن ذهن در امتحان مردود شد
[ترجمه ترگمان]او بخاطر فقدان ذهن در امتحان شرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The total absence of mind caused him to fail the exam.
[ترجمه گوگل]غیبت کامل باعث شد او در امتحان مردود شود
[ترجمه ترگمان]فقدان ذهن باعث عدم موفقیت در امتحان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was absence of mind that made him insensible to all that was passing around him.
[ترجمه گوگل]این نبود ذهن بود که او را نسبت به همه چیزهایی که در اطرافش می گذشت بی احساس می کرد
[ترجمه ترگمان]چیزی نبود که او را نسبت به آنچه در پیرامونش می گذشت بی تفاوت نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His absence of mind during the driving nearly caused an accident.
[ترجمه گوگل]غیبت او در حین رانندگی نزدیک بود باعث تصادف شود
[ترجمه ترگمان]غیبت او در حین رانندگی تقریبا باعث یک تصادف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Peter's absence of mind during driving nearly caused an accident.
[ترجمه گوگل]غیبت پیتر در حین رانندگی نزدیک بود باعث تصادف شود
[ترجمه ترگمان]غیبت پیتر در طول رانندگی تقریبا باعث تصادف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His absence of mind in driving caused the accident.
[ترجمه گوگل]عدم تمرکز او در رانندگی باعث تصادف شد
[ترجمه ترگمان]غیبت ذهن در رانندگی سبب این حادثه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His absence of mind led to a lot of mistakes.
[ترجمه گوگل]غیبت او منجر به اشتباهات زیادی شد
[ترجمه ترگمان]غیبت ذهن او منجر به اشتباه ات زیادی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The young society was not drawn to quaintness, or studiousness, or absence of mind in the outfield.
[ترجمه گوگل]جامعه جوان به سمت عجیب بودن، مطالعه بودن، یا غیبت ذهن در بیرون کشیده نمی شد
[ترجمه ترگمان]جامعه جوان به quaintness، or، یا غیبت ذهن در the کشیده نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• distraction of one's thoughts, diversion

پیشنهاد کاربران

عدم تمرکز
حواس پرتی
عدم تمرکز فکری
حواس پرتی - پریشان خاطری

بپرس