abscess

/ˈæbˌses//ˈæbses/

معنی: ورم چرکی، دمل، ابسه، دنبل، ماده، خراج
معانی دیگر: آبسه، کورک، پیله، نباور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a collection of pus in body tissue, usu. surrounded by an inflamed area.
مشابه: boil, canker

- The abscess near the tooth was successfully treated with antibiotics.
[ترجمه گوگل] آبسه نزدیک دندان با موفقیت با آنتی بیوتیک درمان شد
[ترجمه ترگمان] abscess که در نزدیکی دندان قرار داشت با استفاده از آنتی بیوتیک درمان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: abscesses, abscessing, abscessed
مشتقات: abscessed (adj.)
• : تعریف: to develop an abscess.

جمله های نمونه

1. the pain will ease when the abscess bursts
وقتی که سر دمل باز شود درد فروکش خواهد کرد.

2. He has a bad abscess under that tooth.
[ترجمه گوگل]زیر آن دندان آبسه بدی دارد
[ترجمه ترگمان] اون یه آبسه بد زیر دندون داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I developed an abscess on my neck.
[ترجمه گوگل]در گردنم آبسه ایجاد کردم
[ترجمه ترگمان]من یه آبسه ایجاد کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Once an abscess has burst it should be bathed with antiseptic liquid.
[ترجمه گوگل]پس از ترکیدن آبسه باید با مایع ضد عفونی کننده شستشو داده شود
[ترجمه ترگمان]وقتی دمل چرکی شده باید با مایع ضدعفونی شسته بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I got an abscess so he took the tooth out.
[ترجمه گوگل]من آبسه گرفتم و دندان را بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]من یه آبسه پیدا کردم و دندون رو برد بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She had an abscess on her gum.
[ترجمه گوگل]روی لثه اش آبسه داشت
[ترجمه ترگمان] یه آبسه تو لثه داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A foot abscess had cast doubts on the colt's participation in the Epsom Classic on Wednesday week.
[ترجمه گوگل]آبسه پا در مورد شرکت کلت در Epsom Classic در چهارشنبه هفته تردید ایجاد کرده بود
[ترجمه ترگمان]یک آبسه پایش به شرکت کره اسب در نمک اپسوم در هفته چهارشنبه، شک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rare occurrences of intracranial hematoma or abscess have also been reported.
[ترجمه گوگل]موارد نادری از هماتوم یا آبسه داخل جمجمه نیز گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]موارد نادری از intracranial hematoma یا آبسه گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Methods: Surgical incision and drainage of retropharyngeal abscess were done through an intraoral approach with the straight laryngoscope.
[ترجمه گوگل]روش کار: برش جراحی و درناژ آبسه رتروفارنکس از طریق روش داخل دهانی با لارنگوسکوپ مستقیم انجام شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: شکاف جراحی و تخلیه دمل retropharyngeal از طریق روش intraoral با laryngoscope مستقیم انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. CT-guided drainage was performed for a presumed perigastric abscess.
[ترجمه گوگل]زهکشی با هدایت CT برای یک آبسه پری گاستریک فرضی انجام شد
[ترجمه ترگمان]شبکه زه کشی CT برای یک آبسه فرضی به کار برده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Inflammatory splenic disease:Abscess, tuberculosis and hydatidosis are commonly seen.
[ترجمه گوگل]بیماری التهابی طحال: آبسه، سل و هیداتیدوز معمولا دیده می شود
[ترجمه ترگمان]بیماری التهابی التهابی: abscess، سل و hydatidosis عموما دیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Complications may include abscess, nephritis, and rheumatic fever. Tonsils that become chronically inflamed and enlarged require surgical removal (tonsillectomy).
[ترجمه گوگل]عوارض ممکن است شامل آبسه، نفریت و تب روماتیسمی باشد لوزه هایی که به طور مزمن ملتهب و بزرگ می شوند نیاز به برداشتن جراحی دارند (لوزه برداری)
[ترجمه ترگمان]مشکلات موجود ممکن است شامل دمل، nephritis و تب روماتیسمی باشد Tonsils که به صورت مزمن ملتهب و بزرگ می شوند نیاز به برداشتن جراحی دارند (tonsillectomy)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We present a 13-year-old patient with pituitary abscess, who suffered from vertigo, headache and left temporal hemianopsia. Intrasellar or suprasellar lesion was suspected clinically.
[ترجمه گوگل]بیمار 13 ساله مبتلا به آبسه هیپوفیز را معرفی می کنیم که از سرگیجه، سردرد و همیانوپسی تمپورال چپ رنج می برد ضایعه داخل یا سوپراسلار از نظر بالینی مشکوک بود
[ترجمه ترگمان]ما یک بیمار ۱۳ ساله مبتلا به غده هیپوفیز را که از سرگیجه، سردرد و سردرد موقت رنج می برد، معرفی می کنیم Intrasellar یا suprasellar suprasellar از لحاظ بالینی مشکوک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Results:All the 66 cases weren't showed abdominal residual abscess, infection of portal vein and pyemia.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: در تمامی 66 مورد، آبسه باقی‌مانده شکمی، عفونت ورید باب و پی‌می مشاهده نشد
[ترجمه ترگمان]نتایج: همه ۶۶ مورد، آبسه باقی مانده به شکم، عفونت ورید پورتال و pyemia را نشان ندادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. John Evans, 4 was told a pain he had been suffering was caused by a dangerous abscess.
[ترجمه گوگل]به جان ایوانز، 4، گفته شد که دردی که او از آن رنج می‌برد، ناشی از یک آبسه خطرناک است
[ترجمه ترگمان]جان اوانز ۴ ساله به دردی که دچار درد شده بود گفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ورم چرکی (اسم)
abscess

دمل (اسم)
abscess, boil, wen, blain, blotch

ابسه (اسم)
abscess

دمبل (اسم)
abscess

ماده (اسم)
abscess, article, material, matter, female, substance, stuff, point, clause, provision, paragraph, res, woman, metal

خراج (اسم)
abscess, tribute, tax, levy, anthrax, spendthrift, toll, high-roller, spend-all

تخصصی

[علوم دامی] تجمع متمرکز چرک که بوسیله تجزیه بافت در حفرهای تشکیل می شود.
[بهداشت] آبسه

انگلیسی به انگلیسی

• localized collection of pus accompanied by inflammation (pathology)
an abscess is a painful swelling on the skin or in the body, containing a thick yellowish-white liquid.

پیشنهاد کاربران

دُمَل، آبسه
abscess ( پزشکی )
واژه مصوب: دُمل
تعریف: تجمع موضعی و محدود چرک در حصاری از یاخته‏های آسیب‏دیده و آماسیده در هر جای از بدن|||متـ . آبسه
ورم چرکی ، دمل

بپرس