abrasive

/əˈbreɪsɪv//əˈbreɪsɪv/

معنی: ساینده، تراشنده، سوزش اور
معانی دیگر: آزردگی آور، خشم انگیز، دلخوری آور، خشن، ناهنجار، رنجش آور، سایا، فرسایش گر، سایش گر، خراشیدگی، پاک کننده، صیقلی کننده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a material or substance used to grind or polish surfaces.
مترادف: abradant
مشابه: cleanser, corrosive, emery, file, grindstone, millstone, pumice, rasp, sandpaper, whetstone

- Sandpaper is used as an abrasive on wood.
[ترجمه گوگل] از کاغذ سنباده به عنوان ساینده روی چوب استفاده می شود
[ترجمه ترگمان] sandpaper به عنوان یک ساینده بر روی چوب استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: abrasively (adv.), abrasiveness (n.)
(1) تعریف: causing abrasion to a physical surface or irritation to one's senses.
مترادف: abradant, erosive, harsh
متضاد: mellifluous, mild
مشابه: biting, caustic, coarse, corrosive, cutting, rough, scratchy

- This cleanser is too abrasive to use on fine glassware.
[ترجمه گوگل] این پاک کننده برای استفاده روی ظروف شیشه ای بسیار ساینده است
[ترجمه ترگمان] این تمیز کننده بیش از حد ساینده است که در این ظروف شیشه ای خوب استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I shiver when I hear that abrasive laugh of his.
[ترجمه گوگل] با شنیدن آن خنده ی کوبنده اش می لرزم
[ترجمه ترگمان] وقتی صدای خنده abrasive را می شنوم می لرزم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: causing or tending to cause offense or irritation through harshness or insensitivity.
مترادف: irritating
مشابه: aggressive, galling, grating, offensive, rude

- I was put off by his abrasive manner, especially the way he snapped at the waiter all through dinner.
[ترجمه گوگل] از رفتار ساینده‌اش، به‌ویژه شیوه‌ای که در تمام مدت شام به پیشخدمت ضربه می‌زد، من را ناراحت می‌کرد
[ترجمه ترگمان] به خصوص رفتار abrasive او را ازسر گرفته بودم، به خصوص که هنگام ناهار به پیشخدمت نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She is abrasive in the way she treats the customers, and it's certainly bad for business.
[ترجمه گوگل] او در نحوه رفتارش با مشتریان ساینده است و مطمئناً برای تجارت بد است
[ترجمه ترگمان] او به طرز برخورد با مشتریان، ساینده است و قطعا برای کسب وکار بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his abrasive remarks
حرف های دلخور کننده ی او

2. She was a tough girl with rather an abrasive manner.
[ترجمه گوگل]او یک دختر سرسخت با رفتاری نسبتاً ساینده بود
[ترجمه ترگمان]دخترک خشن و rather بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You'll need a strong abrasive for cleaning this sink.
[ترجمه گوگل]برای تمیز کردن این سینک به یک ساینده قوی نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]برای تمیز کردن این سینک به یک abrasive قوی نیاز داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An abrasive material is unsuitable for cleaning baths.
[ترجمه گوگل]یک ماده ساینده برای تمیز کردن حمام نامناسب است
[ترجمه ترگمان]یک ماده ساینده برای تمیز کردن حمام نامناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rub down with fine abrasive paper.
[ترجمه گوگل]با کاغذ ساینده ریز مالش دهید
[ترجمه ترگمان]با کاغذ سنباده نرم خود را بمالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His abrasive manner has won him an unenviable notoriety.
[ترجمه گوگل]رفتار ساینده او شهرتی غیرقابل رشک را برای او به ارمغان آورده است
[ترجمه ترگمان]اون رفتار abrasive باعث شده یه رسوایی روانی به وجود بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sand the surface with abrasive paper until no flakes of paint stand proud of the surface.
[ترجمه گوگل]سطح را با کاغذ ساینده سنباده بزنید تا جایی که هیچ تکه ای از رنگ روی سطح نمانده باشد
[ترجمه ترگمان]سطح را با کاغذ سنباده محکم کنید تا وقتی که لایه های رنگ به سطح آن افتخار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He has an abrasive way of treating people.
[ترجمه گوگل]او روشی تهاجمی برای رفتار با مردم دارد
[ترجمه ترگمان]او روش ساینده رفتار با مردم را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Smooth down with a fine abrasive paper.
[ترجمه گوگل]با یک کاغذ ساینده خوب صاف کنید
[ترجمه ترگمان]خود را با یک کاغذ سنباده نرم نرم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pamela was unrepentant about her strong language and abrasive remarks.
[ترجمه گوگل]پاملا از زبان تند و سخنان کوبنده خود پشیمان نشد
[ترجمه ترگمان]پا ملا در مورد زبان قوی و اظهارات آزاردهنده خود پشیمان نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If you criticize Pablo, he becomes very abrasive.
[ترجمه گوگل]اگر از پابلو انتقاد کنید، او بسیار ساینده می شود
[ترجمه ترگمان]اگر شما پابلو را مورد انتقاد قرار دهید، بسیار دلخور می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His direct, often abrasive approach will doubtless ruffle a few feathers.
[ترجمه گوگل]رویکرد مستقیم و اغلب ساینده او بدون شک چند پر را به هم خواهد زد
[ترجمه ترگمان]بدون شک یک رویکرد سخت و اغلب ساینده به چند پر تبدیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She has a rather abrasive manner.
[ترجمه گوگل]او حالت نسبتاً ساینده ای دارد
[ترجمه ترگمان]رفتارش rather است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His abrasive wit and caustic comments were an interviewer's nightmare.
[ترجمه گوگل]شوخ طبعی و اظهارنظرهای تند او کابوس یک مصاحبه کننده بود
[ترجمه ترگمان]بذله گویی و نظرات طعنه آمیز او یک کابوس interviewer بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Throughout his career he was known for his abrasive manner.
[ترجمه گوگل]او در طول زندگی حرفه‌ای خود به خاطر رفتار ساینده‌اش معروف بود
[ترجمه ترگمان]او در سراسر زندگیش به خاطر abrasive خود شناخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساینده (اسم)
abradant, abrasive, grating, rasper

تراشنده (صفت)
abrasive

سوزش اور (صفت)
burning, abrasive, caustic, irritant

تخصصی

[خودرو] خراشنده
[شیمی] سایا، ساینده، گرد سنباده، گردهای الماس و کوراندوم
[عمران و معماری] سایا - ساینده
[زمین شناسی] ساینده، تراشنده، سوزش آور، سایا .
[نساجی] خراشیدن - پاک کردن - ساییدن
[ریاضیات] سایشی، ساینده، خراشنده، ماده ی ساینده
[معدن] ساینده (عمومی فرآوری)
[نفت] ساینده
[پلیمر] زبره، ساینده (Grit=abrasive)
[نفت] ماده ی ساینده

انگلیسی به انگلیسی

• substance used for grinding, substance used for polishing (i.e. sandpaper)
tending to rub or scrape, tending to abrade
an abrasive person is unkind and rude.
an abrasive substance is rough and can be used to clean hard surfaces. adjective here but can also be used as a count noun. e.g. abrasives are a useful aid to cleaning.

پیشنهاد کاربران

1. سُمباده، ماده ساینده
2. سایا، ساینده، صیقل دهنده، پاک کننده؛ خشن، زمخت، زِبر ( مجازی )
rude and unfriendly
صفت/ بی ادب و غیر دوستانه
She has a rather abrasive manner.
He can sometimes be abrasive in meetings.
His abrasive style puts people off.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/abrasive
بی ادبانه
1. آزرده کننده ( در مورد کسی که باعث آزردگی خاطر دیگران می شود )
2. ساینده ( زبر )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : abrade
✅️ اسم ( noun ) : abrasion / abrasive / abrasiveness
✅️ صفت ( adjective ) : abrasive
✅️ قید ( adverb ) : abrasively
یه آدم نچسب!
Abrasive: rude and unfriendly
گستاخ - بی ادب - خشن - غیر دوستانه - خشک
زبر
مثال :
Hey joey if you ever need some really loud abrasive yelling that people can't really understand and really really bad lyrics, I'VE YOU GOT. hit my phone. My guy
🔴 منبع 🔵 تعریف ● مثال
...
[مشاهده متن کامل]

🔴 تعریف Learner's Dictionary برای واژه ی Abrasive :
adjective
[more abrasive; most abrasive]
🔵 1 a : causing damage or wear by rubbing, grinding, or scraping : of or relating to abrasion
● The waves had an abrasive action on the rocks
🔵 b : having a rough quality
● an abrasive surface
🔵 : used for rubbing something to make it smooth or shiny
● an abrasive material
● an abrasive cleaner
🔵 2 : very unpleasant or irritating
● He offended people with his abrasive [=irritating, grating] manner/personality.
● abrasive [=rude, offensive] comments
( Abrasively ( Adverb
an abrasively obnoxious manner/personality
[Abrasiveness noun [noncount
🔵noun
[count] : a substance that is used for rubbing something to make it smooth, shiny, or clean : an abrasive substance
Other forms : plural - sives
🔴 ترجمه گوگل :
adjective
🔵 1. ( of a substance or material )
capable of polishing or cleaning a hard surface by rubbing or grinding
● "the wood should be rubbed down with fine abrasive paper"
واژگان شبیه ( Similar ) :
grinding / rubbing / polishing / coarse / coarse - grained / caustic / harsh / mordant / corrosive / corroding / erosive / eroding
🔵 2. showing little concern for the feelings of others; harsh
● "her abrasive and arrogant personal style won her few friends"
○ واژگان شبیه ( Smiliar ) :
caustic / cutting / grating / biting / acerbic / vitriolic / rough / harsh /
hard / tough / sharp / curt / brusque / stern / severe / wounding / nasty
/ cruel / callous / insensitive / unfeeling / unsympathetic / inconsiderate
/ acerb
○ Opposite :
kind / gentle
🔵 noun
a substance used for grinding, polishing, or cleaning a hard surface
● "the refrigerator is easily damaged by abrasives"

سایشی
ساینده
سوهان روح
غیر قابل تحمل
تراشنده ، آزار آور
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس