مراجعه به it's about time
چیزی که اکنون اتفاق می افتد یا در شرف وقوع است باید زودتر اتفاق می افتاد.
... [مشاهده متن کامل]
"زمان آن رسیده است که پاک شوم و اعتراف کنم"
دیگر وقتش است شروع به درس خواندن کنی اگر می خواهی در امتحان قبول شوی.
دیگه وقتش رسیده که مسئولیتهایت را جدی تر بگیری
بالاخره ( بعد از کلی انتظار و اتفاقات ) وقتشه
سر بزنگاه
1 -
phrase / informal ( also high time )
If it is about time/high time that someone did something, it should have been done sooner or a long time ago
اصطلاح، غیر رسمی
قبلاً/ خیلی وقت پیش کاری یا اقدامی باید انجام می شد ( که نشده است ) .
... [مشاهده متن کامل]
about/high time that/ It's about time that the school improved its food service.
about/high time for /It is high time for the critics to open their minds to a new approach.
It's about time we had a female leader.
It's about time we fixed this law.
It's high time companies like those started paying more tax.
It's high time we reduced the number of vehicles on our roads.
2 -
phrase / informal ( UK also about time too, not before time )
said when someone does something or something happens that you think should have been done or have happened much sooner
وقتی کسی کاری انجام می دهد یا اتفاقی می افتد که فکر می کنید باید انجام می شد یا خیلی زودتر اتفاق می افتاد
چه عجب ( که کاری را بعد از مدت ها انجام دادن )
"So Ben's finally found a job. " "Yeah, it's about time. "
UK "By the way, Abbie's paid me the money that she owes me. " "About time too!"
"Dylan apologized to me today for his comments on Saturday. " "Good - about time!"
UK "Lucy finally called this afternoon. " "Yeah, well, not before time. "
It's about time that Lucas finally agreed to pay for the damage! I never thought he'd do it.
اصطلاح، غیر رسمی
قبلاً/ خیلی وقت پیش کاری یا اقدامی باید انجام می شد ( که نشده است ) .
... [مشاهده متن کامل]
2 -
وقتی کسی کاری انجام می دهد یا اتفاقی می افتد که فکر می کنید باید انجام می شد یا خیلی زودتر اتفاق می افتاد
چه عجب ( که کاری را بعد از مدت ها انجام دادن )
چه عجب اومدی!
زود تر از اینا
درست به موقع
دیگه وقتش بود، دیگه زمانش رسید بود ( جایی که زمان جمله بعدش گذشته باشه )
It's about time ( that ) the school improved its food service.
دیگه وقتشه، دیگه زمانشه که ( برای زمان حال )
It is about time for the critics to open their minds to a new approach.
دیگه وقتشه، دیگه زمانشه که ( برای زمان حال )
چه عجب