abort

/əˈbɔːrt//əˈbɔːt/

معنی: سقط جنین، بچه انداختن، سقط کردن، نارس ماندن، ریشه نکردن، بی نتیجه ماندن
معانی دیگر: آفگانه کردن، کورتاژ کردن، سقط جنین کردن، متوقف کردن، موقوف کردن، لغو کردن یا شدن، (بیماری - در مراحل اولیه) از بین رفتن، از بین بردن، ناتمام ماندن، عقیم ماندن، (زیست شناسی) نارس ماندن، رشد نکردن، وقفه، دست برداری

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: aborts, aborting, aborted
(1) تعریف: to experience the end of a pregnancy before the fetus is able to survive.
مترادف: miscarry

- The car accident caused her to abort.
[ترجمه A.A] تصادف اتومبیل او را وادار به سقط جنین کرد
|
[ترجمه فرهاد ذاکر] تصادف ماشین باعث سقط جنین وی شد .
|
[ترجمه گوگل] تصادف رانندگی باعث سقط او شد
[ترجمه ترگمان] تصادف ماشین باعث شد که اون ماموریت رو لغو کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to stop growing before achieving full development.
مشابه: cease, halt, miscarry, stop

- Rubella caused the fetus to abort.
[ترجمه اسماعیل کریمی] بیماری سرخیجه سبب شد که جنین سقط بشود
|
[ترجمه گوگل] سرخجه باعث سقط جنین شد
[ترجمه ترگمان] Rubella باعث شد که جنین سقط بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: of a program or operation, to end prematurely, usu. in failure.
مترادف: miscarry
مشابه: cease, check, end, fail, halt, stop, terminate

- The computer operation will abort.
[ترجمه گوگل] عملیات کامپیوتر متوقف خواهد شد
[ترجمه ترگمان] عملیات کامپیوتر متوقف خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to cause (a pregnancy) to end prematurely in stillbirth.

- The severe fall aborted her pregnancy.
[ترجمه گوگل] سقوط شدید حاملگی او را سقط کرد
[ترجمه ترگمان] سقوط شدید دوران بارداری را سقط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The decision was made to abort the pregnancy.
[ترجمه گوگل] تصمیم به سقط بارداری گرفته شد
[ترجمه ترگمان] تصمیم برای توقف حاملگی اتخاذ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause (a fetus) to be expelled before it is able to survive outside the mother.

- The doctors aborted the fetus in order to save the mother's life.
[ترجمه گوگل] پزشکان برای نجات جان مادر جنین را سقط کردند
[ترجمه ترگمان] دکترها جنین را سقط کردند تا زندگی مادر را نجات دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to cause to end before completion.
مترادف: arrest
مشابه: cease, check, fail, halt, scrub, stop, terminate

- The rocket launch had to be aborted.
[ترجمه گوگل] پرتاب موشک باید متوقف می شد
[ترجمه ترگمان] پرتاب راکت باید قطع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to abort a disease
مرض را در آغاز کار درمان کردن

2. many colds abort without treatment
بسیاری از سرماخوردگی ها بدون مداوا در اوایل کار برطرف می شوند.

3. cows with brucellosis often abort
گاوهایی که مبتلا به بیماری بروسلوز هستند اغلب دچار سقط جنین می شوند.

4. The doctor had to abort the baby.
[ترجمه ناهید] دکتر محبور شد بچه را سقط کند.
|
[ترجمه گوگل]دکتر مجبور شد بچه را سقط کند
[ترجمه ترگمان]دکتر باید بچه رو سقط کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The disease causes pregnant animals to abort.
[ترجمه گوگل]این بیماری باعث سقط حیوانات باردار می شود
[ترجمه ترگمان]این بیماری موجب توقف حیوانات باردار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The decision was made to abort the mission.
[ترجمه گوگل]تصمیم به توقف این مأموریت گرفته شد
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفته شد تا ماموریت قطع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The virus can cause pregnant animals to abort.
[ترجمه گوگل]این ویروس می تواند باعث سقط حیوانات باردار شود
[ترجمه ترگمان]ویروس می تواند باعث توقف حیوانات باردار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The doctor had to abort the pregnancy.
[ترجمه گوگل]دکتر مجبور شد حاملگی را سقط کند
[ترجمه ترگمان]دکتر مجبور بود که حاملگی رو لغو کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We should also address issues such as our abort fees or minimum costs or indeed a retainer.
[ترجمه گوگل]ما همچنین باید به مسائلی مانند هزینه های سقط یا حداقل هزینه ها یا در واقع نگهدارنده بپردازیم
[ترجمه ترگمان]ما همچنین باید به مسائلی مانند هزینه های abort یا حداقل هزینه های یا در واقع a توجه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This has been reported to abort cluster headache in small groups of patients with spontaneous or nitroglycerin-induced attacks.
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که این امر سردرد خوشه ای را در گروه های کوچکی از بیماران با حملات خود به خود یا ناشی از نیتروگلیسیرین سقط می کند
[ترجمه ترگمان]گزارش شده است که این امر باعث توقف سردرد خوشه ای در گروه های کوچک از بیماران با حملات به خودی یا تحریک شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some colds abort without treatment.
[ترجمه گوگل]برخی از سرماخوردگی ها بدون درمان سقط می شوند
[ترجمه ترگمان]برخی سرماخوردگی بدون درمان متوقف می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The disease kills piglets and causes sows to abort.
[ترجمه گوگل]این بیماری خوک ها را می کشد و خروس ها را سقط می کند
[ترجمه ترگمان]این بیماری شش بچه خوک را می کشد و باعث متلاشی شدن ماده خوک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Would I abort if my child was likely to have some kind of deformity?
[ترجمه گوگل]اگر احتمال داشت فرزندم دچار نوعی ناهنجاری شود آیا سقط می کنم؟
[ترجمه ترگمان]اگر بچه من به احتمال زیاد نقص بدنی داشته باشد، لغو خواهم شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The law allows women to abort an early-stage pregnancy.
[ترجمه گوگل]این قانون به زنان اجازه می دهد تا بارداری در مراحل اولیه را سقط کنند
[ترجمه ترگمان]این قانون به زنان اجازه می دهد تا دوران بارداری زودهنگام را متوقف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When the prepared transaction aborts, only transactions in its abort dependency set are aborted.
[ترجمه گوگل]هنگامی که تراکنش آماده شده لغو می شود، فقط تراکنش های موجود در مجموعه وابستگی سقط آن لغو می شوند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که تراکنش های آماده انجام شد، تنها معاملات در مجموعه وابستگی به آن قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سقط جنین (اسم)
abort, abortion, miscarriage, feticide

بچه انداختن (فعل)
abort, miscarry

سقط کردن (فعل)
abort

نارس ماندن (فعل)
abort

ریشه نکردن (فعل)
abort

بی نتیجه ماندن (فعل)
abort

تخصصی

[علوم دامی] در حیوانات ؛ خروج جنین یا رویان از رحم بطور نارس. مراجعه شود به Brucellosis , Leptospirosis .
[برق و الکترونیک] خاتمه غیر عادی
[ریاضیات] ناتمام ماندن، لغو کردن

انگلیسی به انگلیسی

• end a pregnancy; cancel, call off; fail; (computers) stop a procedure in progress or a program in operation (especially suddenly or abnormally)
if a pregnant woman aborts, her pregnancy ends before the foetus has formed properly, and the foetus dies.
if a foetus is aborted, a woman's pregnancy is deliberately ended before the foetus has formed properly, and it dies.
if you abort a process, plan, or activity, you stop it before it is finished.

پیشنهاد کاربران

1. عقیم ماندن
2. عقیم گذاردن؛ متوقف کردن، نیمه تمام گذاشتن، لغو کردن
3. قطع کردن، پایان دادن ( برنامه و غیره در کامپیوتر )
4. شکست ( کامل )
لانگمن دیکشنری : کورتاژ کردن ( سقط جنین با نوعی عمل جراحی )
یعنی متوقف ،
Cease
Cessation. Stop
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : abort
✅️ اسم ( noun ) : abortion
✅️ صفت ( adjective ) : abortive
✅️ قید ( adverb ) : _
Abortion میشه سقط جنین و Abort فعل آن است. یعنی سقط کردن
۱. سقط کردن جنین ( کشتن جنین )
۲. تمام و قطع کردن یا پایان دادن به چیزی بخاطر وجود مشکل در آن یا خطرات احتمالی ناشی از آن [مثل T - 101 که وظیفه ی محافظا از john connor را داشت و وقتی داست خودش تهدید ایجاد میکرد، خود را Abort کرد]
...
[مشاهده متن کامل]

1. to end a pregnancy deliberately by causing the death of the fetus
2. to stop something before it is completed because of problems or danger
◀️ They decided to abort the pregnancy
◀️ abort a fetus
◀️ abort the launch of a rocket
◀️ abort a computer program
◀️ I suggest that you abort the project.
◀️ The mission had to be aborted.
◀️ When problems occurred during the launch, it was necessary to abort.
◀️ He made several aborted [=abortive] attempts to escape.
◀️ an aborted mission
🚨 Aborted صفتش هست

آفگانیدن :
آفگانه ) آفگانه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص ، اِ ) اَفگانه. فگانه. آبگانه. جنین سقطشده.
- آفگانه کردن ؛ بچه افکندن :
شکم حادثات ِ آبستن
از نهیب تو آفگانه کند.
مسعودسعد
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجرا
abort ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: نافرجامی
تعریف: به نتیجه نرسیدن ارتباط براثر عمل کاروَر یا واکنش خودکار دستگاه‏های برقرارکنندۀ ارتباط، به دلیل وجود نوفۀ بیش ازحد یا خرابی یا ازدحام در خط انتقال
سِقطیدن
متوقف شدن
مثال :
If something goes wrong during the launch sequence the system will automatically abort
در حین مراحل پرتاب اگر مشکلی پیش بیاد، سیستم به طور خودکار متوقف میشه. 😉
میتونید به کانال اینستاگرام من سر بزنید برای یادگیری لغات و اصطلاحات بیشتر 😊
...
[مشاهده متن کامل]

languageyar@

نیمه تمام گذاشتن
متوقف کردن
اخطار ، خطر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس