abomination

/əˌbɑːməˈneɪʃn̩//əˌbɒmɪˈneɪʃn̩/

معنی: بیزاری، عمل شنیع، نفرت، زشتی، پلیدی، کراهت، نجاست
معانی دیگر: مایه ی نفرت، هر چیز تنفرآور یا مشمئز کننده، نکبت، تنفر، انزجار، چندش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something that is detestable, hated, or abhorred.
مترادف: atrocity, aversion, b�te noire, detestation, horror, obscenity
مشابه: anathema, fright, ignominy, outrage

- Child abuse is an abomination.
[ترجمه گوگل] کودک آزاری یک کار زشت است
[ترجمه ترگمان] آزار و اذیت کودکان مایه نفرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: intense hatred or disgust; loathing.
مترادف: abhorrence, aversion, detestation, disgust, hatred, horror, loathing, repugnance, repulsion
متضاد: enjoyment, esteem, love
مشابه: fright, ignominy, odium, revulsion

- Her abomination of slavery was clearly expressed in her writings.
[ترجمه گوگل] نفرت او از برده داری به وضوح در نوشته هایش بیان شده بود
[ترجمه ترگمان] نفرت او از برده داری در نوشته های او به روشنی بیان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. hold in abomination
متنفر بودن (از)

2. visiting all those quarrelsome relatives was an abomination
دیدار آن خویشاوندان شرور نفرت انگیز بود.

3. Foxhunting is an abomination.
[ترجمه گوگل]شکار روباه خواری است
[ترجمه ترگمان]Foxhunting چیز نفرت انگیزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That new concrete building is an abomination.
[ترجمه گوگل]آن ساختمان بتنی جدید زشت است
[ترجمه ترگمان]آن ساختمان بتونی جدید مایه نفرت انگیزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He preached that slavery was an abomination.
[ترجمه گوگل]او موعظه می کرد که برده داری مکروه است
[ترجمه ترگمان]او موعظه می کرد که بردگی یک عمل شنیع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She regarded smoking with abomination.
[ترجمه گوگل]او سیگار کشیدن را زشت می دانست
[ترجمه ترگمان]او سیگار را با نفرت می نگریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His ruling may have been an abomination, but it was neither a high crime nor a misdemeanor.
[ترجمه گوگل]حکم او ممکن است مکروه باشد، اما نه جرم بزرگی بود و نه جنحه
[ترجمه ترگمان]حکومت او ممکن است این عمل شنیع بوده باشد، اما نه جنایتی بزرگ و نه تخطی از قانون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One has committed abomination with his neighbor's wife and another has lewdly defiled his daughter-in-law And another in you has humbled his sister, his father's daughter.
[ترجمه گوگل]یکی با زن همسایه خود مرتکب زشتی شده و دیگری عروسش را فحشا ناپاک کرده است و دیگری در تو خواهر خود، دختر پدرش را ذلیل کرده است
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها نفرت زن همسایه خود و دیگری بی احترامی به عروسش را مرتکب شده است و دیگری در شما خواهر او، دختر پدرش را خوار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hard by the bay was the abomination, the slave market at her door.
[ترجمه گوگل]سخت کنار خلیج، افتضاح بود، بازار برده فروشی در درب او
[ترجمه ترگمان]در کنار خلیج کار زشتی بود بازار برده در خانه او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His treatment of the children is an abomination.
[ترجمه گوگل]رفتار او با بچه ها افتضاح است
[ترجمه ترگمان]رفتار او نسبت به بچه ها شرم آور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For the froward is abomination to the LORD : but his secret is with the righteous.
[ترجمه گوگل]زیرا که نافرمان نزد خداوند مکروه است، اما راز او نزد عادلان است
[ترجمه ترگمان]زیرا این راز برای خداوند مایه نفرت است؛ اما رازش با the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But Christians believed it an abomination to honor such a pagan god.
[ترجمه گوگل]اما مسیحیان معتقد بودند که احترام گذاشتن به چنین خدای بت پرستی مکروه است
[ترجمه ترگمان]اما مسیحی ها به این اعتقاد داشتن که باعث افتخار این خدای کافر بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All I behold is an abomination.
[ترجمه گوگل]هر چه می بینم یک نفرت است
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که می بینم یک چیز نفرت انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Abomination! Vile creatures! You will fall before Mab.
[ترجمه گوگل]عمل شنیع! موجودات پست! شما در برابر ماب سقوط خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]! Abomination - - - - - - - موجودات پست! تو قبل از \"مب\" سقوط می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Reduced the damage dealt by the Sul'lithuz Abomination and Sul'lithuz Sandcrawler.
[ترجمه گوگل]خسارت وارده توسط Sul'lithuz Abborination و Sul'lithuz Sandcrawler را کاهش داد
[ترجمه ترگمان]کاهش خسارت وارده توسط the lithuz Abomination و Sul lithuz Sandcrawler
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیزاری (اسم)
abhorrence, disgust, hatred, distaste, loathing, aversion, weariness, horror, abomination, alienation, ennui, tedium, grudge, reluctance, reluctancy

عمل شنیع (اسم)
abomination

نفرت (اسم)
hate, disgust, phobia, hatred, loathing, aversion, abomination, malice, enmity, execration, detestation, odium

زشتی (اسم)
inelegance, abomination, obscenity, homeliness, beastliness, deformation, flagrance, flagrancy, execration, inconcinnity, opprobrium, odium

پلیدی (اسم)
abomination, filth

کراهت (اسم)
abomination

نجاست (اسم)
abomination, excrement, ordure

انگلیسی به انگلیسی

• loathing, detestation; shameful deed, evil, villainy
an abomination is something bad that is completely unacceptable to you; a formal use.
abomination is great dislike and disgust; an old-fashioned use.

پیشنهاد کاربران

دژدیس.
دیس واژه ی پارسی به معنای شکله. دژ پیشوندی به معنای اختلال. کاملا با معنای abomination همخوانی پیدا می کنه.
۱. نفرت. انزجار. بیزاری ۲. مایه نفرت. عمل شنیع. پلیدی
مثال:
Are abominations of Satan’s doing
پلیدی ها و اعمال شنیعی از کارهای شیطان هستند
�رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ�
1. نفرت، انزجار
2. بدی، زشتس، پلیدی
3. مایه نفرت، مایه زشتی
/əˌbɒm. ɪˈneɪ. ʃən/
Something that you dislike and disapprove of/ “abomination” is a word that is used in the Bible to describe something that is considered to be morally wrong or sinful
اسم/ عمل ناپسند، شنیع، ناخوشایند
...
[مشاهده متن کامل]

Cruelty to animals is an abomination
If a man also lie with mankind, as he lieth with a woman, both of them have committed an abomination: they shall surely be put to death; their blood shall be upon them

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/abomination
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : abominate
✅️ اسم ( noun ) : abomination
✅️ صفت ( adjective ) : abominable
✅️ قید ( adverb ) : abominably
کریه المنظر
مایه ی نفرت، تنفر انگیز، نفرت انگیز
دنائت، شناعت

بپرس