abolished

/əˈbɑːˌlɪʃ//əˈbɒlɪʃ/

معنی: منسوخ
معانی دیگر: برانداخته، منسو، ازمیان برده، ازمیان رفته، موقوف

جمله های نمونه

1. they abolished slavery
آنان بردگی را ملغی کردند.

2. man is doomed unless war is abolished
بشر محکوم به فناست مگر آنکه جنگ منسوخ شود.

3. in some countries, military conscription has been abolished
در برخی کشورها خدمت اجباری در ارتش ملغی شده است.

مترادف ها

منسوخ (صفت)
obsolete, abolished, outdated, abrogated, antiquated, disused, annulled, rococo

انگلیسی به انگلیسی

• cancelled, annulled, revoked, repealed; abrogatee

پیشنهاد کاربران

ملغی
منسوخ
منحل
( حسابداری ) فسخ کردن
از دست رفته

بپرس