abnegate

/ˈæbnəɡeɪt//ˈæbnɪɡeɪt/

معنی: انکار کردن، ترک کردن، بخود حرام کردن، کف نفس کردن، منکر شدن
معانی دیگر: به خود حرام کردن، ترک علاقه (از چیزهای دنیوی) کردن، پرهیز کردن، (از حقوق خود) چشم پوشیدن، ایثار کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: abnegates, abnegating, abnegated
مشتقات: abnegation (n.), abnegator (n.)
(1) تعریف: to surrender (a right or privilege); renounce.
مترادف: surrender
مشابه: renounce

- Since he's renounced his citizenship, he has also abnegated his right to vote.
[ترجمه گوگل] از آنجایی که او تابعیت خود را رد کرده است، از حق رای خود نیز صرف نظر کرده است
[ترجمه ترگمان] از آنجا که او شهروندی خود را انکار کرده است، او همچنین حق رای دادن را لغو کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to give up; relinquish.

- When she became a nun, she abnegated a life of comfort and ease.
[ترجمه گوگل] هنگامی که راهبه شد، از زندگی آسوده و راحت چشم پوشی کرد
[ترجمه ترگمان] وقتی راهبه شد، زندگی راحتی و آسایش را ازسر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She learns to detach, to abnegate, from all earthly concepts andmateiral objects, even bodily form.
[ترجمه گوگل]او می آموزد که از همه مفاهیم زمینی و اشیاء مادی، حتی شکل بدنی جدا شود، نفی کند
[ترجمه ترگمان]او یاد می گیرد که از همه مفاهیم زمینی و اشیا و حتی شکل بدن جدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To abnegate yourself is the best way to get close to yourself.
[ترجمه گوگل]انکار خود بهترین راه برای نزدیک شدن به خود است
[ترجمه ترگمان]برای اینکه به خود abnegate بهترین راه برای نزدیک شدن به خودتان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What emergency things that let persons abnegate their lifes.
[ترجمه گوگل]چه چیزهای اضطراری که باعث می شود افراد از زندگی خود چشم پوشی کنند
[ترجمه ترگمان]چه چیزهای ضروری که مردم زندگی خود را انکار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It can abnegate useless samples and make the knowledge of study objects accumulate.
[ترجمه گوگل]می تواند نمونه های بی فایده را رد کند و دانش اشیاء مطالعه را جمع آوری کند
[ترجمه ترگمان]این می تواند نمونه های بی فایده را تجزیه و تحلیل کند و دانش مورد مطالعه اشیا مطالعه را ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So, this paper will give advices on how to carry forward or abnegate individualism.
[ترجمه گوگل]بنابراین، این مقاله توصیه هایی در مورد چگونگی پیشبرد یا نفی فردگرایی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، این مقاله به شما در مورد این که چگونه فردی را به جلو و یا از دست می دهد، کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I know that my ideal is now very far away from me, and there will be a lot of difficulties to face, but I will never give up, I must complete own ideal, never abnegate.
[ترجمه گوگل]می دانم که اکنون ایده آل من از من بسیار دور است و با مشکلات زیادی روبرو خواهم شد، اما هرگز تسلیم نمی شوم، باید ایده آل خودم را کامل کنم، هرگز نفی نکنم
[ترجمه ترگمان]من می دانم که ایده آل من اکنون بسیار دور از من است و مشکلات زیادی برای مواجه شدن وجود خواهد داشت، اما من هرگز تسلیم نخواهم شد، باید کمال مطلوب خود را از دست بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You should manage to make yourself qualify for the conditions since there's no unconditional love, meanwhile you should learn to abnegate some conditions to love one.
[ترجمه گوگل]شما باید بتوانید خود را واجد شرایط شرایط کنید زیرا عشق بی قید و شرط وجود ندارد، در عین حال باید یاد بگیرید که برخی از شرایط را برای دوست داشتن یک نفر نادیده بگیرید
[ترجمه ترگمان]شما باید خود را برای شرایط انتخاب کنید چون هیچ عشق بی قید و شرط وجود ندارد، در این میان باید یاد بگیرید که برخی شرایط را برای دوست داشتن انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In face of the deterioration of public morality we should abnegate ourselves first and any commentaries without actions are superfluous.
[ترجمه گوگل]در مواجهه با زوال اخلاق عمومی ابتدا باید از خود چشم پوشی کرد و هرگونه تفسیر بدون عمل زائد است
[ترجمه ترگمان]در مواجهه با وخامت اخلاق عمومی، ما باید ابتدا خودمان را از بین ببریم و هرگونه تفسیری، بدون اعمال، بی فایده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Because of her dream and love, she fling caution to the winds to meet Robert all the time, and because of her love and responsibility, she does not abnegate her family.
[ترجمه گوگل]به خاطر رویا و عشقش، او احتیاط را به باد می دهد تا همیشه رابرت را ملاقات کند، و به دلیل عشق و مسئولیتش، خانواده اش را نادیده نمی گیرد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر عشق و عشق خود، به باد هشدار می دهد که در تمام مدت با رابرت ملاقات کند، و به خاطر عشق و مسیولیت او، خانواده اش را رها نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Although the general design method of the position loop composed of the position sensor is abnegate, but the information radar servo system has high orientation precision in this way.
[ترجمه گوگل]اگرچه روش طراحی کلی حلقه موقعیت متشکل از سنسور موقعیت غیرممکن است، اما سیستم سروو رادار اطلاعاتی از دقت جهت گیری بالایی در این راه برخوردار است
[ترجمه ترگمان]اگرچه روش طراحی عمومی حلقه موقعیت متشکل از سنسور موقعیت، abnegate است، اما سیستم فرمان یار رادار اطلاعات دارای دقت جهت گیری بالایی در این روش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If love and friendship can't be together, I will abnegate the resultless love.
[ترجمه گوگل]اگر عشق و دوستی با هم نباشند، عشق بی نتیجه را نفی می کنم
[ترجمه ترگمان]اگر عشق و دوستی با هم نباشد، من عشق resultless را انکار خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انکار کردن (فعل)
gainsay, abnegate, deny, disclaim, recant, renege, repudiate, dispute, forswear, disaffirm, forsake, unsay, renounce

ترک کردن (فعل)
leave, expatriate, defect, abnegate, relinquish, give up, pull out, disuse, desert, evacuate, give over, throw over

برخود حرام کردن (فعل)
abnegate

کف نفس کردن (فعل)
abnegate

منکر شدن (فعل)
abnegate, deny, repudiate, disown

انگلیسی به انگلیسی

• waive or surrender rights or privileges; abstain, refrain, deny oneself

پیشنهاد کاربران

Neg نق زدن . ساز مخالف زدن
Negative منفی
انالوگ nega میشه انگا و بعد در عربی حرف سوم ر به ان اضافه شده و شده انکار
چشم پوشی کردن

بپرس