• (1)تعریف: a washing or cleansing of oneself, esp. as part of a religious observance or ritual. • مترادف: bath, cleansing, purification • مشابه: baptism, immersion, purging
- Purification through ablution is a component of the Islamic prayer ritual.
[ترجمه جواد اکبری] طهارت از راه وضو بخشی از مراسم اسلامی نماز است.
|
[ترجمه گوگل] طهارت از طریق وضو جزء مناسک نماز اسلامی است [ترجمه ترگمان] Purification از طریق ablution بخشی از مراسم نماز اسلام است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: the liquid used in such washing. • مترادف: bath • مشابه: holy water
جمله های نمونه
1. Ablution is part of some religious ceremonies.
[ترجمه Shahin] غسل ( شست و شو ) بخشی است از بعضی مراسم های مذهبی
|
[ترجمه گوگل]وضو بخشی از برخی مراسم مذهبی است [ترجمه ترگمان]ablution بخشی از برخی مراسم مذهبی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Hurriedly she finished her ablutions, pulled on her clothes and went to investigate.
[ترجمه گوگل]با عجله وضو را تمام کرد و لباسش را پوشید و برای تحقیق رفت [ترجمه ترگمان]با عجله ablutions را تمام کرد لباس هایش را پوشید و به تجسس پرداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He is performing his ablutions.
[ترجمه گوگل]دارد وضو می گیرد [ترجمه ترگمان]او دارد دوش خود را اجرا می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. As with all my ablutions, the shave follows a definite and predetermined pattern.
[ترجمه گوگل]مثل تمام وضوهای من، اصلاح از یک الگوی مشخص و از پیش تعیین شده پیروی می کند [ترجمه ترگمان]اما با همه شستشو، ریش تراشیدن یک الگوی معین و معین است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The ablutions, cookhouse and accommodation are checked for cleanliness, these jobs being a major headache in a platoon location.
[ترجمه گوگل]وضو، آشپزی و محل اقامت از نظر تمیزی بررسی می شود، این مشاغل سردرد بزرگی در محل جوخه هستند [ترجمه ترگمان]شستشو، آشپزخانه و مسکن برای پاکیزگی کنترل می شوند، این مشاغل یک دردسر بزرگ در یک محل نظامی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Ablutions completed, a quite spectacular gold necklace was placed around my neck.
[ترجمه گوگل]وضو تمام شد، یک گردنبند طلای بسیار دیدنی دور گردنم انداختند [ترجمه ترگمان]ablutions کامل شد، یک گردن بند کاملا تماشایی طلایی دور گردنم قرار گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He performed his ablution before the ritual.
[ترجمه گوگل]قبل از تشریفات وضو گرفت [ترجمه ترگمان] اون مراسم غسل تعمید رو قبل از مراسم اجرا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Ritual cleanliness and ablution are required before salat, as are clean clothes and location, and the removal of shoes.
[ترجمه گوگل]نظافت و وضو قبل از نماز لازم است، لباس تمیز و مکان و درآوردن کفش [ترجمه ترگمان]هر گونه لباس تمیز و محل تمیز و تمیز کردن کفش و تمیز کردن کفش ها لازم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Why ablution in a case until charm, so comfortable, the room is unforgettable?
[ترجمه گوگل]چرا وضو در یک مورد تا طلسم، اینقدر راحت، اتاق فراموش نشدنی است؟ [ترجمه ترگمان]چرا غسل تعمید در یک جعبه تا آن اندازه که جذابیت، آن قدر راحت باشد، این اتاق فراموش نشدنی است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. "Tragic" than the Palestinians have been in the ablution.
[ترجمه گوگل]"فاجعه بار" از فلسطینی ها در وضو بوده است [ترجمه ترگمان]\"Tragic\" نسبت به فلسطینی ها در the [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We feel deeply, new century will get the ablution of globalization of technical revolution, economy and intellectual economy, .
[ترجمه گوگل]عمیقاً احساس می کنیم، قرن جدید وضو جهانی شدن انقلاب فنی، اقتصاد و اقتصاد فکری را خواهد گرفت [ترجمه ترگمان]ما عمیقا احساس می کنیم که قرن جدید the جهانی شدن انقلاب فنی، اقتصاد و اقتصاد فکری را به دست خواهد آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. After the ablution of new natural law and law realism, the contract for third party's benefit is recognized and a big shock to the principle of privity of contract is caused.
[ترجمه گوگل]پس از وضو حقوق طبیعی جدید و واقع گرایی حقوقی، عقد به نفع شخص ثالث شناخته می شود و ضربه بزرگی به اصل محرمیت قرارداد وارد می شود [ترجمه ترگمان]پس از the قانون جدید و واقع گرایی قانون، قرارداد برای منافع حزب سوم به رسمیت شناخته شد و شوک بزرگی به اصل نقض قرارداد به وجود آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. His daily ablution were always accompanied by loud noise.
[ترجمه گوگل]وضو گرفتن روزانه او همیشه با صدای بلند همراه بود [ترجمه ترگمان]ablution روزانه او همیشه با صدای بلند همراه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This paper explains in details the ablution technology of penetration inspection for workpieces of canned motors and its noticing items.
[ترجمه گوگل]این مقاله به تفصیل فناوری وضو بازرسی نفوذ برای قطعات کار موتورهای کنسرو شده و موارد توجه آن را توضیح می دهد [ترجمه ترگمان]این مقاله در جزییات مربوط به فن آوری ablution بازرسی نفوذ برای workpieces موتورهای کنسرو شده و موارد توجه آن توضیح می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Ablution consists of 26 washing movements to be carried out 5 times a day—a total of 130 daily washing movements. This can be performed as a form of reflexotherapy.
[ترجمه گوگل]وضو شامل 26 حرکت شستشو است که باید 5 مرتبه در روز انجام شود، در مجموع 130 حرکت شستشو روزانه این می تواند به عنوان یک نوع بازتاب درمانی انجام شود [ترجمه ترگمان]ablution شامل ۲۶ حرکت شستشوی مغزی است که ۵ بار در روز انجام می شود - مجموعا ۱۳۰ حرکت شستشوی روزانه این می تواند به شکل یک شکل از reflexotherapy انجام شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• ritual cleansing or washing; washing of the body
پیشنهاد کاربران
1. طهارت، غسل، وضو ( مذهب ) 2. شستشو، تطهیر ( رسمی، به شوخی، در جمع ) 3. دستشویی مسجد و غیره ( بریتانیا )
ablution یعنی وضو bathe یعنی غُسل وضو در قرآن ( سوره ی ۵ آیه ی ۶ ) مشخص شده که چگونه است: ( ۵:۶ ) ای کسانی که ایمان دارید، هنگامی که دعاهای ارتباطی ( نماز ) بجا می آورید: شما باید ( ۱ ) صورت خود را بشویید، ( ۲ ) دستهای خود را تا آرنج بشویید، ( ۳ ) ( با دست خیس ) به سر خود بکشید، و ( ۴ ) پاهای خود را تا غوزک پا بشویید. اگر به خاطر ارضای جنسی ناپاک بودید، باید غُسل کنید. اگر مریض هستید، یا در مسافرت هستید، و یا قضاء حاجت ( ادرار، مدفوع، گاز روده ) دست دهد، یا با زنان ( از نظر جنسی ) تماس داشتید، و نمی توانید آب پیدا کنید، شما باید وضوی خشک بگیرید ( تیمم ) ، با دست زدن به خاک خشک و تمیز، سپس به صورت و دستهای خود کشیدن. خدا نمی خواهد دین را برای شما مشکل بگیرد؛ او می خواهد شما را تمیز گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند، تا باشد که سپاسگزار باشید. ... [مشاهده متن کامل]
غُسل یعنی شستشوی تمام یا قسمتی از بدن
یک کلمه رسمی است و به صورت جمع میاد ( ablutions ) که در فرهنگ غربیان به معنای "استحمام و شستشو" میباشد در حالی که در کشورهای اسلامی از جمله عربستان به عنوان "وضو" از این کلمه استفاده میکنند