صفت ( adjective )
• (1) تعریف: on fire; burning.
• مترادف: afire, aflame, alight, blazing, burning, flaming
• مشابه: fiery, flaring, ignited
• مترادف: afire, aflame, alight, blazing, burning, flaming
• مشابه: fiery, flaring, ignited
- At first we could only see smoke, but minutes later, the house was ablaze.
[ترجمه گوگل] ابتدا فقط دود را می دیدیم، اما دقایقی بعد خانه شعله ور شد
[ترجمه ترگمان] ابتدا فقط توانستم دود را ببینم، اما چند دقیقه بعد، خانه آتش گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ابتدا فقط توانستم دود را ببینم، اما چند دقیقه بعد، خانه آتش گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: fiery in color and brilliance.
• مترادف: alight, blazing, fiery, flaming, glowing
• مشابه: brilliant, glaring, illuminated, incandescent, luminous, radiant, shimmering
• مترادف: alight, blazing, fiery, flaming, glowing
• مشابه: brilliant, glaring, illuminated, incandescent, luminous, radiant, shimmering
- The woods are ablaze with fall colors.
[ترجمه گوگل] جنگل ها از رنگ های پاییزی شعله ور شده اند
[ترجمه ترگمان] درخت ها از رنگ های fall می درخشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] درخت ها از رنگ های fall می درخشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید