ablaze

/əˈbleɪz//əˈbleɪz/

معنی: مشتعل، درخشان، برافروخته، فروزان، سوزان
معانی دیگر: شعله ور، زبانه کش، مشتاق، هیجان زده، نورانی، نور افشان، غرق در نور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: on fire; burning.
مترادف: afire, aflame, alight, blazing, burning, flaming
مشابه: fiery, flaring, ignited

- At first we could only see smoke, but minutes later, the house was ablaze.
[ترجمه گوگل] ابتدا فقط دود را می دیدیم، اما دقایقی بعد خانه شعله ور شد
[ترجمه ترگمان] ابتدا فقط توانستم دود را ببینم، اما چند دقیقه بعد، خانه آتش گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: fiery in color and brilliance.
مترادف: alight, blazing, fiery, flaming, glowing
مشابه: brilliant, glaring, illuminated, incandescent, luminous, radiant, shimmering

- The woods are ablaze with fall colors.
[ترجمه گوگل] جنگل ها از رنگ های پاییزی شعله ور شده اند
[ترجمه ترگمان] درخت ها از رنگ های fall می درخشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to set ablaze
شعله ور کردن،مشتعل کردن

2. her face was ablaze with excitement
از شدت هیجان چهره اش برافروخته شده بود.

3. the street was ablaze with christmas decorations
تزیینات کریسمس خیابان را غرق در نور کرده بود.

4. Cars and buses were set ablaze during the riot.
[ترجمه گوگل]در جریان این شورش خودروها و اتوبوس ها به آتش کشیده شد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل ها و اتوبوس ها در طی شورش به آتش کشیده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The whole building was soon ablaze after the attack.
[ترجمه گوگل]پس از حمله به زودی کل ساختمان در آتش سوخت
[ترجمه ترگمان]تمام ساختمان بعد از حمله به شدت برافروخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Truck after truck was set ablaze as the fire spread.
[ترجمه گوگل]با گسترش آتش، کامیون پشت سر هم به آتش کشیده شد
[ترجمه ترگمان]کامیون بعد از این که آتش سوزی گسترش پیدا کرد، کامیون پر از آتش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Shops, houses, and vehicles were set ablaze.
[ترجمه گوگل]مغازه ها، خانه ها و وسایل نقلیه به آتش کشیده شد
[ترجمه ترگمان]مغازه ها، خانه ها و وسایل نقلیه به آتش کشیده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The house was ablaze in a few minutes.
[ترجمه گوگل]خانه در چند دقیقه آتش گرفت
[ترجمه ترگمان]تا چند دقیقه دیگر خانه آتش گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her yard was ablaze with summer flowers.
[ترجمه گوگل]حیاطش پر از گل های تابستانی بود
[ترجمه ترگمان]حیاط او از گل تابستانی برق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The palace was ablaze with lights.
[ترجمه گوگل]کاخ از چراغ ها شعله ور بود
[ترجمه ترگمان]کاخ از لکه های نور برافروخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her eyes were ablaze with excitement.
[ترجمه گوگل]چشمانش از هیجان می سوخت
[ترجمه ترگمان]چشمانش از هیجان برق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His face was ablaze with anger.
[ترجمه گوگل]صورتش از عصبانیت می سوخت
[ترجمه ترگمان]صورتش از خشم برافروخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The factory had been set ablaze .
[ترجمه گوگل]کارخانه به آتش کشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]کارخانه برق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was springtime and the slopes were ablaze with almond blossoms.
[ترجمه گوگل]فصل بهار بود و دامنه‌ها از شکوفه‌های بادام می‌سوخت
[ترجمه ترگمان]بهار بود و دامنه های پوشیده از شکوفه های بادام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشتعل (صفت)
ablaze, blazing, kindled, inflamed, excited, sulphurous, conflagrant

درخشان (صفت)
ablaze, bright, shining, luminous, shiny, stellar, phosphorescent, refulgent, beaming, starry, beamy, illustrious, luminescent, luminiferous, lucid, fulgent, glittery, luciferous, lightsome

برافروخته (صفت)
ablaze, bloodshot, madding

فروزان (صفت)
ablaze, bright, luminous, conflagrant

سوزان (صفت)
alight, ablaze, burning, scorching, ardent, galling, scathing, torrid, afire, aflame, fervid, inflaming

انگلیسی به انگلیسی

• on fire, burning; bright, brilliant
something that is ablaze is burning fiercely.
if a place is ablaze with lights or colours, it is very bright.

پیشنهاد کاربران

۱. مشتعل. شعله ور. سوزان ۲. درخشان. براق. یکپارچه نور ۳. برافروخته. عصبانی
مثال:
It is the fire of Allah, set ablaze
آن آتشی است شعله ور شده از طرف خدا
�نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ�
شعله ور
به آتش کشیده شده،
شعله ور شده
It is believed that the building was set alight/ablaze/on fire deliberately
عصبانی
Set a place ablaze
به آتش کشیدن، آتش زدن

بپرس