پسوند ( suffix )
• : تعریف: capacity or fitness for (such) a state, use, or action.
- advisability
[ترجمه فاطمه] توصیه|
[ترجمه گوگل] توصیه پذیری[ترجمه ترگمان] حق با شماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- readability
- feasibility
اسم ( noun )
حالات: abilities
حالات: abilities
• (1) تعریف: the capacity or power to do something; quality of being able.
• مترادف: capability, capacity, faculty, power
• متضاد: inability
• مشابه: competence, energy, facility, force, genius, intelligence, potency, potential, qualification, reach, resource, speed, strength, talent, understanding, wit
• مترادف: capability, capacity, faculty, power
• متضاد: inability
• مشابه: competence, energy, facility, force, genius, intelligence, potency, potential, qualification, reach, resource, speed, strength, talent, understanding, wit
- Most birds have the ability to fly.
[ترجمه Fahim] تعدادی کبوتر ها توانایی پرواز دارند|
[ترجمه رضا راحتی] اکثر کبوتر ها توانایی پرواز دارند|
[ترجمه گوگل] بیشتر پرندگان توانایی پرواز را دارند[ترجمه ترگمان] بیشتر پرندگان توانایی پرواز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The private tutoring seems to have increased his ability in math.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد تدریس خصوصی توانایی او را در ریاضی افزایش داده است
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد که تدریس خصوصی توانایی او در ریاضی را افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد که تدریس خصوصی توانایی او در ریاضی را افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: inherent skill or talent.
• مترادف: aptitude, endowment, flair, gift, knack, talent
• متضاد: ineptitude
• مشابه: adeptness, bent, dexterity, expertise, facility, forte, hand, inclination, instinct, mastery, proclivity, proficiency, propensity, qualification, reach, resource, skill, speed
• مترادف: aptitude, endowment, flair, gift, knack, talent
• متضاد: ineptitude
• مشابه: adeptness, bent, dexterity, expertise, facility, forte, hand, inclination, instinct, mastery, proclivity, proficiency, propensity, qualification, reach, resource, skill, speed
- She has a good deal of ability as an ice skater.
[ترجمه reyhan] او به عنوان یک اسکیت باز توانایی خوبی دارد|
[ترجمه Fatemeh] او توانایی خوبی به عنوان اسکیت باز دارد|
[ترجمه محمد حسین] او توانایی خوبی در اسکیت روی یخ دارد|
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک اسکیت باز روی یخ توانایی خوبی دارد[ترجمه ترگمان] اون توانایی خوبی مثل یه اسکیت باز یخ داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The researchers are studying drawing ability in very young children.
[ترجمه گوگل] محققان در حال بررسی توانایی نقاشی در کودکان بسیار کوچک هستند
[ترجمه ترگمان] محققان در حال مطالعه توانایی طراحی در کودکان بسیار کوچک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] محققان در حال مطالعه توانایی طراحی در کودکان بسیار کوچک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید