صفت ( adjective )
مشتقات: abhorrently (adv.), abhorrence (n.)
مشتقات: abhorrently (adv.), abhorrence (n.)
• (1) تعریف: causing feelings of extreme loathing or horror; abominable.
• متضاد: admirable, congenial, laudable
• مشابه: abominable, gruesome, hateful, heinous, loathsome, odious, repugnant
• متضاد: admirable, congenial, laudable
• مشابه: abominable, gruesome, hateful, heinous, loathsome, odious, repugnant
- The idea of slavery was abhorrent to abolitionists.
[ترجمه گوگل] ایده برده داری برای طرفداران لغو منفور بود
[ترجمه ترگمان] حق برده داری برای برده داری نفرت انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حق برده داری برای برده داری نفرت انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The dictator was never brought to trial for his abhorrent acts of cruelty.
[ترجمه گوگل] دیکتاتور هرگز به دلیل اعمال ظالمانه نفرت انگیزش محاکمه نشد
[ترجمه ترگمان] دیکتاتور هرگز به خاطر اعمال خشونت آمیز او به محاکمه کشانده نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دیکتاتور هرگز به خاطر اعمال خشونت آمیز او به محاکمه کشانده نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: feeling extreme loathing or horror (usu. fol. by "of").
• مشابه: gruesome
• مشابه: gruesome
- She was abhorrent of the way these animals were treated.
[ترجمه گوگل] او از نحوه رفتار با این حیوانات متنفر بود
[ترجمه ترگمان] او از نحوه رفتار این حیوانات abhorrent بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او از نحوه رفتار این حیوانات abhorrent بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: completely opposed or remote (usu. fol. by "to").
- The idea is abhorrent to common sense.
[ترجمه گوگل] این ایده برای عقل سلیم نفرت انگیز است
[ترجمه ترگمان] این ایده به معنای عام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این ایده به معنای عام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید