abductor

/æbˈdəktər//æbˈdʌktə/

معنی: عضله دور کننده، دور کننده، ادم ربا، ادم دزد
معانی دیگر: طب عضله دور کننده

جمله های نمونه

1. He felt a sharp pain in the abductor muscle in his right thigh.
[ترجمه گوگل]او درد شدیدی را در عضله رباینده ران راست خود احساس کرد
[ترجمه ترگمان]درد شدیدی در ماهیچه abductor در ران چپ او احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She co-operated with her abductor.
[ترجمه گوگل]او با رباینده اش همکاری کرد
[ترجمه ترگمان]او با رباینده او هم کاری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The origin and course of the nervus abductor digiti minimi pedis and the numbers and distribution of its sensory branches were observed on 40 sides of adult cadavers.
[ترجمه گوگل]منشاء و سیر عصب ابدکتور انگشتی کوچک و تعداد و توزیع شاخه های حسی آن در 40 طرف جسد بالغ مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]منشا و البته of abductor digiti minimi pedis و تعداد و توزیع شاخه های حسی آن در ۴۰ طرف اجساد بالغ مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He intercuts scenes of Rex getting more and more desperate with scenes of the abductor with his family.
[ترجمه گوگل]او صحنه های ناامیدتر شدن رکس را با صحنه هایی از آدم ربا با خانواده اش قطع می کند
[ترجمه ترگمان]او صحنه هایی از رکس را مجسم می کند که بیشتر و بیشتر با صحنه هایی از سارق و خانواده اش ناامید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She says the artist's impression is an excellent likeness of her abductor.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید برداشت این هنرمند شباهت بسیار خوبی از آدم ربای اوست
[ترجمه ترگمان]می گوید که این نظر هنرمند شباهت فوق العاده ای از abductor دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sime found it difficult to run fast round a bend because his abductor muscles underwent too much strain.
[ترجمه گوگل]سایم دویدن سریع دور یک خم را دشوار می‌دانست، زیرا عضلات ابداکتور او تحت فشار زیادی قرار می‌گرفتند
[ترجمه ترگمان]Sime پیدا کردن سریع دور یک پیچ را دشوار یافت، زیرا ماهیچه های رباینده او تحت فشار زیادی قرار گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Police hurried to untangle the remaining children barred by the abductor.
[ترجمه گوگل]پلیس عجله کرد تا گره بچه های باقی مانده را که توسط رباینده منع شده بود، باز کند
[ترجمه ترگمان]پلیس با عجله برای رها کردن بقیه کودکانی که توسط سارق مسدود شده اند، عجله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is capable of providing applied anatomic basis by using the abductor muscle flap of the little finger transposition for abductor function of thumb restoration.
[ترجمه گوگل]این می تواند پایه آناتومیک کاربردی را با استفاده از فلپ عضله ابداکتور در جابجایی انگشت کوچک برای عملکرد ابداکتور ترمیم انگشت شست فراهم کند
[ترجمه ترگمان]این روش قادر به فراهم کردن مبنای کالبدی کاربردی با استفاده از دریچه قلب سارق کوچک انگشت کوچک، جابجایی انگشت کوچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective To apply transposition of vascularized musculocutaneous flap of abductor hallucis muscle in treating affliction of malleolus and pedal on the basis of applied anatomy.
[ترجمه گوگل]هدف: استفاده از جابجایی فلپ عضلانی-پوستی عروقی عضله ابداکتور هالوسیس در درمان بیماری مالئول و پدال بر اساس آناتومی کاربردی
[ترجمه ترگمان]هدف به کار بردن جابجایی دریچه of musculocutaneous of hallucis در درمان افسردگی of و پدال گاز بر پایه آناتومی به کار رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Methods:The morphology, blood supply and nerve innervation of the short abductor muscle of great toe were observed on 50 adult lower extremities.
[ترجمه گوگل]روش بررسی: مورفولوژی، خون رسانی و عصب عصب عضله ابدکتور کوتاه شست پا در 50 اندام تحتانی بزرگسالان مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: مورفولوژی، عرضه خون و کنترل عصبی ماهیچه های short، در ۵۰ سطح پایین تر بزرگ سال مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It damaged all the soft tissue arosed from fractures medially and laterally, included adductor hallucis, quadratus plantae, flexor digitorum brevis and abductor digiti minimi as well.
[ترجمه گوگل]تمام بافت نرم ناشی از شکستگی‌ها را از نظر داخلی و جانبی، شامل ادکتور هالوسیس، کوادراتوس پلانته، خم‌کننده انگشتان برویس و ابدکتور انگشتان کوچک نیز آسیب می‌رساند
[ترجمه ترگمان]این دستگاه به تمام بافت های نرم arosed from and laterally، included hallucis، quadratus plantae، flexor digitorum brevis و سارق digiti minimi آسیب رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is related to cup position, wear or deficient abductor mechanism.
[ترجمه گوگل]این مربوط به موقعیت فنجان، سایش یا نقص مکانیزم ابدکتور است
[ترجمه ترگمان]آن مربوط به موقعیت فنجان، فرسودگی و یا مکانیزم دزدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. CSP onset latency was inversely correlated with JOA score and N13 amplitude, and was positively correlated with central motor conduction time to abductor digiti minimi.
[ترجمه گوگل]تأخیر شروع CSP با امتیاز JOA و دامنه N13 همبستگی معکوس داشت، و با زمان هدایت حرکتی مرکزی به مینیمی ابدکتور دیجیتی همبستگی مثبت داشت
[ترجمه ترگمان]تاخیر ورودی CSP با امتیاز JOA و دامنه N۱۳ رابطه معکوس داشت و ارتباط مستقیمی با زمان هدایت موتور مرکزی برای دزدی digiti minimi داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Allardyce said Owen has a 3cm tear in his abductor muscle and will see a specialist on Thursday to see whether he also needs a hernia operation.
[ترجمه گوگل]آلاردایس گفت که اوون پارگی 3 سانتی متری در عضله ربایش دارد و روز پنجشنبه به متخصص مراجعه خواهد کرد تا ببیند آیا او نیز به عمل فتق نیاز دارد یا خیر
[ترجمه ترگمان]Allardyce گفت که اوون یک پارگی سه سانتیمتر در ماهیچه ربوده شده خود دارد و یک متخصص را در روز پنج شنبه خواهد دید تا ببیند آیا او به جراحی فتق نیاز دارد یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عضله دور کننده (اسم)
abductor

دور کننده (اسم)
abductor

ادم ربا (اسم)
abductor

ادم دزد (اسم)
abductor, kidnapper, thief

انگلیسی به انگلیسی

• kidnapper, one who abducts; muscle which pulls a body part away from the main axis of the body (anatomy)
abductors are people who take a person away illegally, usually by force.

پیشنهاد کاربران

آدم ربا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : abduct
✅️ اسم ( noun ) : abduction / abductee / abductor
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
abductor ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: دورساز
تعریف: ماهیچه ای که اندام را دور می کند
آدم ربا
# She was tortured by her abductors
# He was going to find his daughter and murder her abductor

بپرس