abduction

/æbˈdəkʃn̩//æbˈdʌkt͡ʃn̩/

معنی: ربایش، سرقت، عمل ربودن، دورشدگی، دوری از مرکز بدن، قیاسی، قیاس
معانی دیگر: (زیست شناسی) دور سازی از محور بدن، ورابری، آدم ربایی، آدم دزدی، عمل ربودن زن و بچه و غیره، طب دوری از مرکز بدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of kidnapping.
مشابه: snatch

- Together they planned the abduction of the heiress.
[ترجمه گوگل] آنها با هم برای ربودن وارث برنامه ریزی کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها با هم قصد ربودن وارث را داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The boy's abduction was immediately reported in the newspapers.
[ترجمه گوگل] ماجرای ربوده شدن این پسر بلافاصله در روزنامه ها منتشر شد
[ترجمه ترگمان] ربوده شدن پسر فورا در روزنامه ها گزارش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of a muscle, the act or process of drawing away from the main axis of the body.

- The leg injury has made abduction very painful.
[ترجمه کاربر] اسیب پا حرکت ابداکشن ( حرکت به سمت دور از محور وسطی بدن ) را خیلی دردناک کرده بود
|
[ترجمه گوگل] آسیب دیدگی پا، آدم ربایی را بسیار دردناک کرده است
[ترجمه ترگمان] جراحت پا باعث آدم ربایی بسیار دردناک شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the abduction of a limb
ورابری یک اندام

2. Armed robbery and abduction have been on the increase countrywide.
[ترجمه گوگل]سرقت مسلحانه و آدم ربایی در سراسر کشور رو به افزایش است
[ترجمه ترگمان]دزدی مسلحانه و آدم ربایی در سراسر کشور صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The abduction sparked a house-to-house search in the Willenhall area.
[ترجمه گوگل]این آدم ربایی باعث جستجوی خانه به خانه در منطقه ویلن هال شد
[ترجمه ترگمان]این آدم ربایی منجر به جستجوی خانه به خانه در ناحیه Willenhall شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Detectives are questioning a woman about the child's abduction.
[ترجمه گوگل]کارآگاهان در حال بازجویی از زنی در مورد ربوده شدن کودک هستند
[ترجمه ترگمان]کارآگاه ها درباره دزدیده شدن بچه از یه زن بازجویی میکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lacer said police are still investigating the alleged abduction of Mendoza and her children.
[ترجمه گوگل]لیسر گفت که پلیس همچنان در حال تحقیق درباره ربوده شدن مندوزا و فرزندانش است
[ترجمه ترگمان]Lacer گفت که پلیس هنوز در حال تحقیق درباره ربوده شدن مندوزا و بچه هایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was convicted of abduction with intent to defile and could be sentenced to 20 years to life imprisonment.
[ترجمه گوگل]او به اتهام آدم ربایی به قصد توهین مجرم شناخته شد و ممکن است به 20 سال تا حبس ابد محکوم شود
[ترجمه ترگمان]او متهم به آدم ربایی با قصد آلوده کردن است و می تواند به ۲۰ سال حبس ابد محکوم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was charged with abduction.
[ترجمه گوگل]او به اتهام آدم ربایی متهم شد
[ترجمه ترگمان]او متهم به آدم ربایی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The abduction of Pam McGill prior to her murder occurred on a county line.
[ترجمه گوگل]ربودن پم مک گیل قبل از قتل او در خط یک شهرستان اتفاق افتاد
[ترجمه ترگمان]ربودن of مک گیل از قتل او در یک بخش از شهر رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For example, most abduction experiences, which often take place in childhood, are repressed and have to be recovered using hypnosis.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، بیشتر تجربیات آدم ربایی، که اغلب در دوران کودکی اتفاق می افتد، سرکوب شده و باید با استفاده از هیپنوتیزم بازیابی شوند
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، اغلب تجربیات آدم ربایی که اغلب در دوران کودکی اتفاق می افتد، سرکوب می شوند و باید با استفاده از هیپنوتیزم التیام یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The boys are also accused of the attempted abduction of another youngster.
[ترجمه گوگل]این پسران همچنین متهم به اقدام به آدم ربایی یک جوان دیگر هستند
[ترجمه ترگمان]این پسران همچنین به ربودن یک جوان دیگر متهم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Five days after his abduction, he was released, battered and dazed, a few blocks from his residence in Seoul.
[ترجمه گوگل]پنج روز پس از ربوده شدن، او در چند بلوک محل اقامتش در سئول، کتک خورده و گیج شده آزاد شد
[ترجمه ترگمان]پنج روز پس از ربوده شدنش، او آزاد شد، داغان و گیج، چند بلوک از محل اقامت او در سئول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Holt is currently serving five years for child abduction.
[ترجمه گوگل]هولت در حال حاضر به دلیل کودک ربایی به مدت پنج سال در زندان است
[ترجمه ترگمان]هولت در حال حاضر پنج سال برای ربودن کودکان خدمت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After Zeus's abduction of Aegina, her father the River-god Asopus came to Corinth in search of her.
[ترجمه گوگل]پس از ربودن آگینا توسط زئوس، پدرش، خدای رودخانه، آسوپوس، در جستجوی او به کورینت آمد
[ترجمه ترگمان]پس از ربوده شدن Zeus از Aegina، پدرش the - در جستجوی او به کورنت آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Finally, we examine the relationship between abduction and probability with the hope of establishing a probability-based formal theory of abductive pragmatics.
[ترجمه گوگل]در نهایت، ما رابطه بین آدم ربایی و احتمال را با امید به ایجاد یک نظریه رسمی مبتنی بر احتمال از عمل شناسی ربایشی بررسی می کنیم
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ما رابطه بین آدم ربایی و احتمال را با امید به ایجاد یک نظریه رسمی مبتنی بر احتمال of pragmatics مورد بررسی قرار می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ربایش (اسم)
snatch, grab, abduction, kidnapping, abstraction, rapine, rapture, seizure, ravishment

سرقت (اسم)
steal, abduction, theft, robbery, stealing, larceny, thievery, lift, heist, housebreaking

عمل ربودن (اسم)
abduction

دورشدگی (اسم)
abduction

دوری از مرکز بدن (اسم)
abduction

قیاسی (اسم)
abduction, analog, comparability

قیاس (اسم)
abduction, analogy, syllogism, deduction, induction, parable, proportion

انگلیسی به انگلیسی

• kidnapping, seizure, carrying off by force; action of separating a limb or other part from the midline of the body (medicine); abducing, drawing apart

پیشنهاد کاربران

آدم ربایی . آدم دزدی
مثال:
abductions are uncommon
آدم ربایی ها نادر است
آدم ربایی ، عمل ربودن زن و بچه وغیره.
the action of taking someone away by force or deception
آدم ربایی، آدم دزدی، بچه دزدی
NOUN
آدم ربایی - آدم دزدی - عمل ربودن زن و بچه و غیره
💠 MAN WANTED FOR THEFT AND ABDUCTION IN NIAGARA FALLS
. . .
On January 14th, around 11:30pm, Niagara officers responded to a theft of a motor vehicle at the Embassy Suites in Niagara Falls.
...
[مشاهده متن کامل]

A patron of the hotel had exited his Grey Dodge SUV to check into his room, when an unknown man jumped into the car and drove away.
At the time, a woman and a young child remained in the vehicle.

آدم ربایی
از اهنگ E. T کیتی پری
Wanna be a victim
Ready for abduction
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : abduct
✅️ اسم ( noun ) : abduction / abductee / abductor
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
( منطق )
قیاس محتمل
فرض توضیحی
kidnapping
ربوده شدن توسط فرازمینی ها ( هرچیزی به غیر از انسان )
abduction ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: دورکرد
تعریف: عمل دور کردن یا وضعیتی که در آن اندام دور شده است
دور شدن از خط وسط
ابدوکسیون، آبداکشن، دورشدگی، عمل دورکردن، حاڵت دورشدگی، دورسازی از محور بدن، دور از مرکز بدن، تبعید، ورابری
تسخیر کردن
ربوده شدن توسط ادم فضایی
{منطق و روش شناسی} استنتاج بتیینی: نوعی استنتاج بر اساس بهترین توضیح
آدم ربایی به جهت آسیب رساندن
منطق حدسی
عمل ربودن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس