معنی: ربودن، دزدیدن، دور کردن، ادم دزدیدن، سرقت کردن، از مرکز بدن دور کردنمعانی دیگر: آدم ربایی کردن، آدم دزدیدن، (زیست شناسی) از محور بدن دور کردن، ورا بردن، جدا کردن، دزدیدن شخص، ازمرکز بدن دور کردن طب
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: abducts, abducting, abducted
• (1)تعریف: to carry off or lead away, esp. by force; kidnap. • مترادف: capture, take • مشابه: commandeer, hijack, kidnap, ravish, seize, snatch
- The heiress was abducted and held for ransom.
[ترجمه گوگل] وارث ربوده شد و برای باج گیری بازداشت شد [ترجمه ترگمان] وارث ربوده شده و برای گرفتن باج نگه داشته شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to draw or cause to move away from the main axis of the body. (Cf. adduct.)
- The gluteal muscles abduct the hip joint.
[ترجمه گوگل] عضلات گلوتئال مفصل ران را می ربایند [ترجمه ترگمان] ماهیچه های gluteal مفصل ران را ربودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. to abduct adjoining fingers
انگشت های مجاور را از هم دور کردن
2. The teenager may have been abducted by a religious cult.
[ترجمه گوگل]ممکن است این نوجوان توسط یک فرقه مذهبی ربوده شده باشد [ترجمه ترگمان]این نوجوان ممکن است توسط یک فرقه مذهبی ربوده شده باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. His car was held up and he was abducted by four gunmen.
[ترجمه گوگل]ماشین او را نگه داشتند و چهار مرد مسلح او را ربودند [ترجمه ترگمان]خودروی او بالا گرفته شد و توسط چهار مرد مسلح ربوده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The company director was abducted from his car by terrorists.
[ترجمه گوگل]مدیر شرکت توسط تروریست ها از ماشینش ربوده شد [ترجمه ترگمان]مدیر این شرکت توسط تروریست ها ربوده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The police think the boy has been abducted.
[ترجمه گوگل]پلیس فکر می کند پسر ربوده شده است [ترجمه ترگمان]پلیس فکر می کند که این پسر ربوده شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The police caught the terrorist who tried to abduct the girl for ransom.
[ترجمه گوگل]پلیس تروریستی را که قصد ربودن دختر را برای باج خواهی داشت دستگیر کرد [ترجمه ترگمان]پلیس تروریست ها رو دستگیر کرد که سعی کرد اون دختر رو به خاطر پول بدزده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She was abducted late last night.
[ترجمه گوگل]او اواخر شب گذشته ربوده شد [ترجمه ترگمان]دیشب دزدیده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She was abducted by a dangerous psychopath.
[ترجمه گوگل]او توسط یک روانشناس خطرناک ربوده شد [ترجمه ترگمان]اون توسط یه روانی خطرناک دزدیده شده بو [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He was abducted by four men wearing hoods.
[ترجمه گوگل]او توسط چهار مرد که مقنعه به سر داشتند ربوده شد [ترجمه ترگمان] اون به وسیله چهار مرد روپوش دار دزدیده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The violent citizens sought to kill or abduct the Pope when Barbarossa refused to pay them an immense bribe.
[ترجمه گوگل]شهروندان خشن به دنبال کشتن یا ربودن پاپ بودند که بارباروسا از دادن رشوه هنگفتی به آنها امتناع کرد [ترجمه ترگمان]شهروندان خشن، هنگام امتناع از پرداخت رشوه کلانی، به دنبال کشتن و یا ربوده شدن پاپ بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He could not abduct Ruth, even assuming he had instructions to do so, which seemed unlikely.
[ترجمه گوگل]او نمیتوانست روت را ربود، حتی با فرض اینکه دستوراتی برای این کار داشت، که بعید به نظر میرسید [ترجمه ترگمان]او نمی توانست روت را بدزدد، حتی با فرض اینکه دستور داده بود این کار را انجام دهد، که بعید به نظر می رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They will not be the men who abduct children or who are on drugs or drink.
[ترجمه گوگل]آنها مردانی نخواهند بود که کودکان را می ربایند یا کسانی که مواد مخدر مصرف می کنند یا مشروب می خورند [ترجمه ترگمان]آن ها مردانی نیستند که کودکان را ربوده یا معتاد به مواد مخدر یا نوشیدنی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A bogus policeman attempts to abduct two children.
[ترجمه گوگل]تلاش یک پلیس جعلی برای ربودن دو کودک [ترجمه ترگمان]یک پلیس جعلی برای ربودن دو کودک تلاش می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Passed front after that bridge, again right abduct.
[ترجمه Edris nozari] بعد از انکه از جلو آن پل عبور کرد دوباره به سمت راست دور شد.
|
[ترجمه گوگل]از جلو بعد از آن پل گذشت، دوباره به سمت راست ربوده شد [ترجمه ترگمان]بعد از اون پل دوباره حرفش شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. You know, brigandage don't abduct women who were worthless.
[ترجمه Edris nozari] میدونی، دزد زنایی رو که ارزش ندارند را نمی دزدند.
|
[ترجمه گوگل]می دانی، دزدی زنان بی ارزش را ربود [ترجمه ترگمان]میدونی، دزدی زن ها رو نمی شناسی که بی ارزش بودن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• kidnap, carry off by force (especially of a person); pull away from the main axis of the body (anatomy) if someone abducts another person, they take them away illegally, usually by force.
پیشنهاد کاربران
( آدم ) دزدیدن. ربودن مثال: Ted Bundy was very fond of abducting and raping and torturing and killing young women. �تدباندی� بسیار علاقه به ربودن، تجاوز و شکنجه، و کشتن زنان جوان داشت.
آدم دزدیدن، آدم ربایی کردن take ( someone ) away by force or deception; kidnap
ربودن، دزدیدن ( زن، کودک و غیره )
ربودن، آدم ربایی کردن
✔️ توضیح و تفسیر مثال انگلیسی: to conduct away from midline
✅ توضیح و تفسیر انگلیسی: to conduct away from midline
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : ab/duct ✅ تلفظ واژه: ab - DUKT ✅ معادل فارسی و توضیح واژه: دور شدن از خط وسط ( خط میانی ) بدن ✅ اجزاء و عناصر واژه در پزشکی: -
abduct ( علوم پایۀ پزشکی ) واژه مصوب: دور کردن تعریف: ایجاد فاصله بین یک اندام و صفحۀ مرکزی بدن یا بین انگشتان و خط محوری دست یا پا
آدم ربایی کردن مثال : The diplomat was abducted on his way to the airport دیپلمات توی مسیرش به سمت فرودگاه دزدیده شد . اگه دوست داشتید میتونید به کانال من توی اینستاگرام سر بزنید برای یادگیری لغات و اصطلاحات بیشتر همراه با مثال . ممنون instagram. com/languageyar
دور کردن، دور کردن از خط میانی بدن، از جای خود بیرون کردن، حرکت به طرف خارج و دور، از مرکز بدن دور کردن