abducent

/æbˈduːsənt//æbˈdjuːsənt/

(عضله) دور کننده، ورا برنده، ازمرکزدورکننده طب مبعد

جمله های نمونه

1. Nutrient arteries of the abducent nerve root mainly came from anterolateral pontine perforating artery, anterior inferior cerebellar artery and inferior lateral pontine artery.
[ترجمه گوگل]شریان‌های مغذی ریشه عصب ابدنت عمدتاً از شریان سوراخ‌دار پونتین قدامی، شریان مخچه تحتانی قدامی و شریان پونتین جانبی تحتانی می‌آیند
[ترجمه ترگمان]شریان های مواد مغذی ریشه عصب abducent عمدتا از سرخرگ anterolateral pontine،، سرخرگ cerebellar تحتانی پیشین و سرخرگ pontine پایینی نشات می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To provide applied anatomical data of abducent nerve for skull base surgery and the data of abducent nerve about Chinese constitution.
[ترجمه گوگل]برای ارائه داده های آناتومیک کاربردی عصب ابداسنت برای جراحی قاعده جمجمه و داده های عصب ابداونت در مورد ساختار چینی
[ترجمه ترگمان]برای فراهم کردن داده های تشریحی مورد استفاده برای جراحی پایه جمجمه و داده های مربوط به عصب abducent در مورد قانون اساسی چین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Objective To introduce a self-designed abducent plaster tractional apparatus (APTA) and its effect on treating basal fractures of the thumb metacarpal.
[ترجمه گوگل]هدف: معرفی دستگاه کششی گچ ابداونت خود طراحی شده (APTA) و تأثیر آن در درمان شکستگی های بازال متاکارپ شست
[ترجمه ترگمان]هدف معرفی یک دستگاه self plaster abducent designed (APTA)و تاثیر آن بر درمان شکستگی های اساسی انگشت شست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Methods: The origin of nutrient artery of the abducent nerve root, and neurovascular relationships were observed on 18 brain stems.
[ترجمه گوگل]روش بررسی: منشاء شریان مغذی ریشه عصب ابدنت و روابط عصبی عروقی در 18 ساقه مغز مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: ریشه سرخرگ مغذی ریشه عصب abducent و روابط neurovascular در ۱۸ ساقه مغز مشاهده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The reasons of redislocation is the bigger abducent angles of the hip, shallow acetabulum filled with more fat and fibrous tissue, and labrum inverted.
[ترجمه گوگل]دلایل جابجایی مجدد، زوایای آبداکشن بزرگتر لگن، استابولوم کم عمق پر از بافت چربی و فیبری بیشتر و لابروم معکوس است
[ترجمه ترگمان]دلایل of، زوایای بزرگ تر abducent باسن، acetabulum کم عمق و پر از چربی و بافت فیبری است و labrum معکوس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Case Description: A 12-year-old girl presented with 2 months history of headache and recent evidence of raised intracranial pressure and left abducent palsy.
[ترجمه گوگل]شرح مورد: دختری 12 ساله با سابقه 2 ماهه سردرد و شواهد اخیر افزایش فشار داخل جمجمه و فلج ابدانس چپ مراجعه کرد
[ترجمه ترگمان]شرح مورد شرح: یک دختر ۱۲ ساله با سابقه ۲ ماه سردرد و شواهد جدید افزایش فشار intracranial و فلج abducent فلج شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective To obtain the normal image and sectional anatomical data of the abducent nerve with MRI and plastination.
[ترجمه گوگل]هدف: به دست آوردن تصویر طبیعی و داده های آناتومیک مقطعی عصب ابداسن با MRI و پلاستیناسیون
[ترجمه ترگمان]هدف دستیابی به تصویر عادی و داده های آناتومی مقطع عصب abducent با MRI و MRI
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Compared with other two cranial nerves, oculomotor nerve was thinner than trigeminal nerve and was thicker than abducent nerve.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با دو عصب جمجمه‌ای دیگر، عصب چشمی حرکتی نازک‌تر از عصب سه قلو و ضخیم‌تر از عصب ابداکنت بود
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با دو اعصاب بیمار اعصاب، بیش از عصب trigeminal لاغرتر و ضخیم تر از اعصاب abducent بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective: To obtain the normal image and sectional anatomical data of the abducent nerve, facial nerve, vestibulocochlear nerve with MRI and plastination.
[ترجمه گوگل]هدف: برای به دست آوردن تصویر طبیعی و داده های آناتومیک مقطعی از عصب ابدنت، عصب صورت، عصب دهلیزی با MRI و پلاستیناسیون
[ترجمه ترگمان]هدف: به دست آوردن تصویر عادی و داده های آناتومی مقطع عصب abducent، عصب facial، عصب vestibulocochlear با MRI و MRI
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective To study the efficacy of skeletal traction through olecranon of ulna on abducent position for treating the severe swelling supracondylar fracture of humerus.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه اثربخشی کشش اسکلتی از طریق اولکرانون اولنا بر وضعیت ابدانس برای درمان شکستگی فوق کندیلار با تورم شدید استخوان بازو
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه کارایی کشش اسکلتی از طریق olecranon of ulna در موقعیت abducent برای درمان تورم شدید استخوان بازو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The high density nuclei consist of the pontine nuclei, inferior olivary complex and so on which have connections with cerebellum, cuneate nucleus, superior olivary nucleus and abducent nucleus.
[ترجمه گوگل]هسته های با چگالی بالا شامل هسته های پونتین، کمپلکس زیتون تحتانی و غیره هستند که با مخچه، هسته میخی، هسته زیتون فوقانی و هسته ابداکنت ارتباط دارند
[ترجمه ترگمان]هسته های تراکم بالا شامل هسته pontine، کمپلکس olivary فرعی و غیره هستند که دارای ارتباط با مخچه، هسته cuneate، هسته olivary و هسته abducent هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (anatomy) pulling away or out (especially of a nerve or muscle)

پیشنهاد کاربران

دورکننده ( صفت ) : مربوط به ماهیچه ای که قسمت هایی از بدن را از یکدیگر یا از خط مرکزی بدن یا یک عضو دور می کند.

بپرس