• (1)تعریف: in vertebrates, the part of the body between the chest and the pelvis, where most of the digestive organs are located. • مترادف: gut, stomach • مشابه: belly, paunch, tummy, viscera
- Pain in the lower right part of the abdomen could be from inflammation of the appendix.
[ترجمه گوگل] درد در قسمت پایین سمت راست شکم می تواند ناشی از التهاب آپاندیس باشد [ترجمه ترگمان] درد در قسمت پایین سمت راست شکم می تواند از التهاب ضمیمه باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: in insects, the major part of the body below the thorax and legs.
[ترجمه گوگل]پرستار ضربه ای به شکم بیمار زد [ترجمه ترگمان]پرستار به شکم بیمار ضربه زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The patient is complaining of pain in the abdomen, doctor.
[ترجمه گوگل]بیمار از درد شکم شاکی است دکتر [ترجمه ترگمان]بیمار از درد شکم شکایت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He was suffering from pains in his abdomen.
[ترجمه گوگل]او از درد در ناحیه شکم خود رنج می برد [ترجمه ترگمان]از درد شکمش درد می کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He also received wounds to the abdomen.
[ترجمه گوگل]او همچنین از ناحیه شکم زخمی شده است [ترجمه ترگمان]او همچنین زخم هایی را برای شکم دریافت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Meyers was stabbed once in the abdomen and once in the neck.
[ترجمه گوگل]میرز یک بار از ناحیه شکم و یک بار از ناحیه گردن مورد اصابت چاقو قرار گرفت [ترجمه ترگمان]یه بار تو شکمش چاقو خورده و یه بار تو گردنش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Then Loi pointed at his abdomen and grimaced with pain to make sure I understood.
[ترجمه گوگل]سپس لوی به شکمش اشاره کرد و با درد صورتش را در آورد تا مطمئن شود متوجه شده ام [ترجمه ترگمان]بعد لوی به شکمش اشاره کرد و با درد شکلکی دراورد تا مطمئن شود که من فهمیدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The abdomen was distended and the outline of the transverse colon clearly visible.
[ترجمه گوگل]شکم متسع بود و طرح کلی کولون عرضی به وضوح قابل مشاهده بود [ترجمه ترگمان]شکم باد کرده بود و طرح کلی of عرضی کاملا مشهود بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She sensed further movements in her abdomen.
[ترجمه گوگل]او حرکات بیشتری را در شکم خود احساس کرد [ترجمه ترگمان]او حرکات بیشتری را در شکمش حس کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Even now the recollection seized him in the abdomen, and a kind of sick longing made him tremble.
[ترجمه گوگل]حالا هم یادش توی شکمش گرفت و یک جور حسرت مریض به لرزه افتاد [ترجمه ترگمان]حتی این خاطره او را در شکمش گرفته بود و یک نوع اشتیاق بیمارگونه او را به لرزه می انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. They bayoneted 25 pregnant women in the abdomen and beheaded 52 children.
[ترجمه گوگل]آنها 25 زن باردار را از ناحیه شکم سرنیزه کردند و 52 کودک را سر بریدند [ترجمه ترگمان]آن ها ۲۵ زن باردار را در شکم گرفتند و ۵۲ کودک را سر بریدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Their abdomen contains two chambers, one on each side.
[ترجمه گوگل]شکم آنها شامل دو حفره است، یکی در هر طرف [ترجمه ترگمان]شکم آن ها شامل دو اتاقک است، یکی در هر طرف [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. By curving up its abdomen it gives the false impression that it is about to strike with its tail.
[ترجمه گوگل]با انحنای شکم خود این تصور نادرست را ایجاد می کند که قرار است با دم خود ضربه بزند [ترجمه ترگمان]با خم کردن شکم این احساس کاذب را ایجاد می کند که می خواهد با دمش ضربه بزند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Her abdomen was generally tender and rectal examination showed watery stool stained with mucus and a small amount of blood.
[ترجمه گوگل]شکم او به طور کلی حساس بود و معاینه مقعدی مدفوع آبکی آغشته به مخاط و مقدار کمی خون را نشان داد [ترجمه ترگمان]شکمش به طور کلی نرم و مقعدی بود و examination از مدفوع پر از خلط و مقدار کمی خون نشان می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[علوم دامی] در پستانداران، قسمتی از بدن که اندامای هضمی را دربر می گیرد، شکم [بهداشت] شکم
انگلیسی به انگلیسی
• (in vertebrates) section of the body between the thorax and the pelvis in which most of the digestive organs are located, belly; section of the body behind the thorax (entomology) your abdomen is the part of your body below your chest where your stomach and intestines are; a medical term.
پیشنهاد کاربران
شکم
belly , stomach شکم، بطن
شکم ( کالبدشناسی )
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : abdomen ✅ تلفظ واژه: ab - DŌ - men ✅ معادل فارسی و توضیح واژه: بطن، شکم: حفره ی زیر قفسه ی سینه که دربردارنده ی اعضاء گوارش است ✅ اجزاء و عناصر واژه در پزشکی: abdomin/o
[پزشکی] دیواره ی شکم
[پزشکی] بطن، شکم: حفره ی زیر قفسه ی سینه که دربردارنده ی اعضاء گوارش است
abdomen ( علوم تشریحی ) واژه مصوب: شکم 1 تعریف: بخشی از بدن که بین قفسۀ سینه و لگن قرار دارد و دیافراگم آن را از قفسۀ سینه جدا می کند
I did not have that much belly fat It's easy for me Flat stomach like Barbie Touching my abdomen, you will see a completely fat - free abdomen من انچنان چربی شکم نداشتم برای من اسان هست شکم تخت چون باربی داشتن دست زدنی به شکم من ، یک شکم کاملا بدون چرب را مشاهده خواهی کرد