abasement


معنی: خفت، خواری
معانی دیگر: پستی، تحقیر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of bringing down or the state of being brought down in rank, status, or reputation.

- The old man suffered the abasement of being thrown out of his own house by his daughters.
[ترجمه گوگل] پیرمرد از اینکه توسط دخترانش از خانه اش بیرون رانده شده بود، دچار ذلت شد
[ترجمه ترگمان] پیرمرد از تحقیر شدن در خانه خود در کنار دخترانش رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. A pied-piper's trail of opportunity discarded, needless abasement endured, and a grievous ransom paid in blood and treasure.
[ترجمه گوگل]دنباله‌ای از فرصت‌ها دور ریخته شد، تحقیر بی‌ضروری ماندگار شد، و باج هولناکی با خون و گنج پرداخت شد
[ترجمه ترگمان]یک رد pied از فرصت دور ریخته، تحقیر بی مورد، و یک باج شدید پرداخت شده در خون و گنج را تحمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Master self - abasement : " Where where the other place comes to bastard here. "
[ترجمه گوگل]استاد خودتحقیر: "جای دیگری که می آید اینجا حرامزاده است "
[ترجمه ترگمان]کاپیتان خود خوار: \" جایی که این مکان دیگر جایی است که به آن حرامزاده می رسد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I rise above abasement at the word.
[ترجمه گوگل]من در این کلمه از پستی بالاتر می روم
[ترجمه ترگمان]به محض ادای این کلمات به سجده افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His likeness, in His abasement, to the fallen nature does not compromise the actual loss of justice and sanctity, but only the pains and penalties attached to the loss.
[ترجمه گوگل]تشبیه او، در ذلت او، به فطرت افتاده، ضرر واقعی از دست دادن عدالت و قداست را به خطر نمی اندازد، بلکه فقط دردها و مجازات های ناشی از فقدان را به خطر می اندازد
[ترجمه ترگمان]شباهت او نسبت به طبیعت کاهش یافته باعث از دست رفتن واقعی عدالت و sanctity نمی شود، بلکه فقط رنج ها و مجازات ها که به زیان وابسته است را به خطر نمی اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is historical abasement, it is the distress of a nation more.
[ترجمه گوگل]این تحقیر تاریخی است، بیشتر مصیبت یک ملت است
[ترجمه ترگمان]این تحقیر تاریخی است، مصیبت یک ملت دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Master self - abasement The other place comes to bastard here.
[ترجمه گوگل]استاد خود - تحقیر جای دیگر می آید به حرامزاده اینجا
[ترجمه ترگمان]اون یکی دیگه داره میاد اینجا حرومزاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Each confession brought her into an attitude of abasement.
[ترجمه گوگل]هر اعتراف او را به نگرش تحقیر آمیز می آورد
[ترجمه ترگمان]هر اعتراف او را تحقیر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When the dawn of 2centuries comes, abluent the Hong Kong of hundred years colonial abasement, return the bosom of motherland mother eventually.
[ترجمه گوگل]هنگامی که طلوع 2 قرن فرا می رسد، هنگ کنگ از انحطاط صد ساله استعماری، در نهایت سینه مادر وطن را بازگرداند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که طلوع ۲ قرن به پایان می رسد، پس از آن که هنگ کنگ صد ساله را تحقیر می کند، در نهایت آغوش مادر سرزمین مادری را باز می گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In sociological branch system, it always suffers all kinds of abasement as second-class citizen.
[ترجمه گوگل]در نظام شاخه های جامعه شناسی همواره به عنوان شهروند درجه دو دچار انواع ذلت می شود
[ترجمه ترگمان]در سیستم جامعه شناختی، همیشه از همه نوع of به عنوان شهروند درجه دوم رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In our world there will be no emotions except fear, rage, triumph, and self - abasement.
[ترجمه گوگل]در دنیای ما هیچ احساسی جز ترس، خشم، پیروزی و خود خواری وجود نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]در دنیای ما هیچ احساسی جز ترس، خشم، پیروزی و self وجود نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In our world, there will only be triumph and self - abasement.
[ترجمه گوگل]در دنیای ما فقط پیروزی و ذلت وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]در دنیای ما، تنها پیروزی و abasement وجود خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was humble and meek, filled with self - disparagement and abasement.
[ترجمه گوگل]او متواضع و متواضع بود، پر از خواری و ذلت
[ترجمه ترگمان]او حقیر و بردبار بود، سرشار از تحقیر نفس و تحقیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The characteristics of kafkaesque s personality mechanism was fear and self - abasement.
[ترجمه گوگل]ویژگی مکانیسم شخصیت کافکایی ترس و خود خواری بود
[ترجمه ترگمان]ویژگی های مکانیزم شخصیت kafkaesque ترس و self بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Return to the Garden of Eden - Overstep Womans self - abasement - Charlotte Bront ■ and her " Jane Eyre ; "
[ترجمه گوگل]بازگشت به باغ عدن - تحقیر زنان Overstep - شارلوت برونت ■ و "جین ایر" او
[ترجمه ترگمان]بازگشت به باغ عدن - overstep womans self - شارلوت Bront و \"جین ایر\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خفت (اسم)
abasement, abuse, affront, contumely, knot, loop, opprobrium, light-mindedness

خواری (اسم)
abasement, abuse, ignominy, poverty, insult, abjection, baseness, bitter fate, heavy burden, rough luck, unhappy lot

انگلیسی به انگلیسی

• humiliation, degradation, belittlement

پیشنهاد کاربران

lowering in rank, prestige or esteem
خواری، تحقیر
فعل: abase
پستی، خواری، ذلت؛ تحقیر
سبک داشت . [ س َ ب ُ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) اهانت . مهانت . ( صراح اللغة ) . استخفاف . توهین . تحقیر. تخفیف : رخص طلب کردن سبکداشت فرمان حق بود و دوستان حق . . . فرمان دوستان را سبک ندارند. ( هجویری
...
[مشاهده متن کامل]
) . و بواسطه ٔ ترک ادب موافقت زمان درویشان و سبک داشت نفس اولیأاﷲ از شرف صحبت ایشان محروم شد. ( انیس الطالبین ص 46 ) . رجوع به سبک داشتن شود.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : abase
✅️ اسم ( noun ) : abasement
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
خواری طلبی

بپرس