abase

/əˈbeɪs//əˈbeɪs/

معنی: پست کردن، تحقیر نمودن، خفیف کردن، کم ارزش کردن
معانی دیگر: خوار و خفیف کردن، کوچک کردن، فروافکندن، تحقیر کردن، رو به پایین شدن، (به زیر) خمیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: abases, abasing, abased
مشتقات: abasement (n.)
• : تعریف: to bring down the rank, status, or reputation of; degrade.
مترادف: degrade, demean, disgrace, dishonor, shame
متضاد: exalt, extol
مشابه: badmouth, belittle, besmirch, deprecate, disparage, downgrade, lower, put down, rot, slander, smear, smirch, vilify

- The conquerors abased the local chieftain by parading him through the streets in a cart.
[ترجمه ایرزاد ایرزادی] پیروزمندان و چیرندگان ، فرنشین بومی را در یک گاری و گردونه با رژه در خی با رژه در خیابان ها
|
[ترجمه ایرزاد ایرزادی] پیروزمندان و چیرندگان فرنشین بومی را در یک گاری و گردونه با رژه در خیابان ها خوار و زبون کردند.
|
[ترجمه گوگل] فاتحان رئیس محلی را با رژه در خیابان ها در گاری تحقیر کردند
[ترجمه ترگمان] فاتحان خود را بر سر زبان ها انداخته بودند و با رژه رفتن او را از خیابان ها عبور می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The former senator had abased himself by his involvement in a sex scandal.
[ترجمه A.A] سناتور سابق با گرفتاریش در یک رسوائی جنسی باید فروتنی میکرد
|
[ترجمه ایرزاد ایرزادی] سِنمَند یا سالدار پیشین خودش را در گرفتاری یا درگیرشِ رسوایی یا آبروریزی تَن آمیزی فروافکنده و سَرفرود و سربه زیر کرده بود.
|
[ترجمه گوگل] سناتور سابق خود را با دست داشتن در یک رسوایی جنسی تحقیر کرده بود
[ترجمه ترگمان] سناتور سابق خود را در یک رسوایی جنسی تنزل داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He abased himself before the king.
[ترجمه پرناز] او خود را در مقابل شاه حقیر میشمرد
|
[ترجمه ایرزاد ایرزادی] او خودش را در برابر شاه کوچک و خوار کرد.
|
[ترجمه گوگل]او خود را در برابر شاه تحقیر کرد
[ترجمه ترگمان]خود را تا شاه پست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He refused to abase himself in the eyes of others.
[ترجمه ایرزاد ایرزادی] او زیر بار نرفت که خود را در چشم و نگاه دیگران خوار و زبون کند.
|
[ترجمه گوگل]او حاضر نبود خود را در نظر دیگران تحقیر کند
[ترجمه ترگمان]او از کوچک کردن خودش در چشم دیگران خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He abased himself before his superior.
[ترجمه ایرزاد ایرزادی] او خودش را در برابر بالادست/ فرازمند/مَهَست اَش کوچک و خُرد کرد.
|
[ترجمه گوگل]او خود را در برابر مافوقش تحقیر کرد
[ترجمه ترگمان]خود را در برابر مافوق خود حقیر می شمرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The president is not willing to abase himself before the nation.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور حاضر نیست خود را در برابر ملت تحقیر کند
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور تمایلی به کوچک کردن خود در برابر ملت ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A man who betrays a friend abases himself.
[ترجمه عابدی اصغر] مردی که به دوستش خیانت می کندخودش راحقیر می کند
|
[ترجمه گوگل]مردی که به دوست خیانت می کند خود را تحقیر می کند
[ترجمه ترگمان]مردی که به یکی از دوستاش خیانت می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He has abased himself by stealing from a poor old woman.
[ترجمه گوگل]او با دزدی از پیرزنی فقیر خود را تحقیر کرده است
[ترجمه ترگمان]او خود را با دزدی از یک پیرزن بدبخت تنزل داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She abased herself so far to do this.
[ترجمه گوگل]او تا به حال خود را برای انجام این کار تحقیر کرد
[ترجمه ترگمان]خود را تا این حد حقیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Father, plead, ingratiate and abase yourself before your all-powerful children!
[ترجمه گوگل]پدر، التماس، قدردانی و تحقیر خود را در برابر فرزندان قدرتمند خود!
[ترجمه ترگمان]پدر، خواهش کنید، توجه کنید و خود را در مقابل بچه های مقتدر خود پست کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The members of the Political Executive Committee abased themselves once more.
[ترجمه گوگل]اعضای کمیته اجرایی سیاسی بار دیگر خود را تحقیر کردند
[ترجمه ترگمان]اعضای کمیته اجرایی سیاسی بار دیگر سربلند کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She abased her head.
[ترجمه گوگل]سرش را پایین آورد
[ترجمه ترگمان]سربه زیر افکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A man who never respect others will abase hisself.
[ترجمه گوگل]مردی که هرگز به دیگران احترام نمی گذارد، خود را تحقیر می کند
[ترجمه ترگمان]مردی که هرگز به دیگران احترام نمی گذارد، پست و پست خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In former times, priests used to abase themselves before the gods.
[ترجمه گوگل]در زمان‌های گذشته، کاهنان خود را در برابر خدایان تحقیر می‌کردند
[ترجمه ترگمان]در زمان های گذشته، کشیشان برای کوچک کردن خود در برابر خدایان استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She wanted to abase herself before the strong man, to be low and humble before him.
[ترجمه گوگل]او می خواست خود را در برابر مرد قوی تحقیر کند، در برابر او فروتن و فروتن باشد
[ترجمه ترگمان]می خواست خود را در مقابل آن مرد نیرومند پست کند و در مقابل او فروتن و حقیر جلوه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They can lapse into a forgetful toadyism, and abase themselves before their historical oppressors.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند در یک وهن پرستی فراموشکار غوطه ور شوند و خود را در برابر ستمگران تاریخی خود تحقیر کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند به یک toadyism فراموش شده تبدیل شوند و در برابر ستمگران تاریخی خود کوچک شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A man who uses bad language will only abase himself.
[ترجمه گوگل]مردی که از زبان بد استفاده می کند فقط خود را تحقیر می کند
[ترجمه ترگمان]مردی که از زبان بد استفاده می کند فقط خودش را کوچک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پست کردن (فعل)
abase, post, humble, debase, degrade, demean, humiliate, mortify, disrate, disparage, vulgarize

تحقیر نمودن (فعل)
abase, belittle

خفیف کردن (فعل)
abase

کم ارزش کردن (فعل)
abase, belittle, debunk, downgrade

انگلیسی به انگلیسی

• degrade, humiliate, belittle
if you abase yourself, you behave in a way which shows that you accept that something or someone else is much more important than you are.

پیشنهاد کاربران

abase
از نگر ریشه شناسی abase هم ساختار و هم ریشه ی هندو اروپایی یا هند و ایرانی دارد :
abase : a - base
پیشوند - a : نشانه ی فشارِش ( = تاکید ) و به کردار ( = عمل ) درآوردن مینه ی پایه ی کارواژه است.
...
[مشاهده متن کامل]

base : همریشه با بیخ ، بیز ( بیختَن ، بیزیدن ، بیزاندن ) به مینش بُنی و پایه ای : پایین ، تَه ، دون ، پَست ، . . . است.
روی هم رفته در این فهمیده ( = مفهوم ) : کَسی را خَوار و پَست و کوچک و زبون ( = تحقیر ) کردن .
همتراز دیگر :خَساندن ( خَس ، خَش ، خاش ، خاشاک کردن )
گرته بَرداری : آبیختَن ، آبیزاندن

( خود را ) خوار کردن - کوچک کردن
تحقیر کردن و کم ارزش کردن کسی
behave in a way that belittles or degrades ( someone )
خوار کردن، تحقیر کردن، کوچک کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : abase
✅️ اسم ( noun ) : abasement
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
خوار کردن
تحقیر کردن
تحقیر کردن , کوچک کردن
# a man who never respect others will abase himself
# He refused to abase himself in the eyes of others
# He has abased himself by stealing from a poor old woman
فرومایه
رفتاری ناشی از مغلوب شدن را نشان دادن.

بپرس