• : تعریف: to bring down the rank, status, or reputation of; degrade. • مترادف: degrade, demean, disgrace, dishonor, shame • متضاد: exalt, extol • مشابه: badmouth, belittle, besmirch, deprecate, disparage, downgrade, lower, put down, rot, slander, smear, smirch, vilify
- The conquerors abased the local chieftain by parading him through the streets in a cart.
[ترجمه ایرزاد ایرزادی] پیروزمندان و چیرندگان ، فرنشین بومی را در یک گاری و گردونه با رژه در خی با رژه در خیابان ها
|
[ترجمه ایرزاد ایرزادی] پیروزمندان و چیرندگان فرنشین بومی را در یک گاری و گردونه با رژه در خیابان ها خوار و زبون کردند.
|
[ترجمه گوگل] فاتحان رئیس محلی را با رژه در خیابان ها در گاری تحقیر کردند [ترجمه ترگمان] فاتحان خود را بر سر زبان ها انداخته بودند و با رژه رفتن او را از خیابان ها عبور می دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The former senator had abased himself by his involvement in a sex scandal.
[ترجمه A.A] سناتور سابق با گرفتاریش در یک رسوائی جنسی باید فروتنی میکرد
|
[ترجمه ایرزاد ایرزادی] سِنمَند یا سالدار پیشین خودش را در گرفتاری یا درگیرشِ رسوایی یا آبروریزی تَن آمیزی فروافکنده و سَرفرود و سربه زیر کرده بود.
|
[ترجمه گوگل] سناتور سابق خود را با دست داشتن در یک رسوایی جنسی تحقیر کرده بود [ترجمه ترگمان] سناتور سابق خود را در یک رسوایی جنسی تنزل داده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. He abased himself before the king.
[ترجمه پرناز] او خود را در مقابل شاه حقیر میشمرد
|
[ترجمه ایرزاد ایرزادی] او خودش را در برابر شاه کوچک و خوار کرد.
|
[ترجمه گوگل]او خود را در برابر شاه تحقیر کرد [ترجمه ترگمان]خود را تا شاه پست کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He refused to abase himself in the eyes of others.
[ترجمه ایرزاد ایرزادی] او زیر بار نرفت که خود را در چشم و نگاه دیگران خوار و زبون کند.
|
[ترجمه گوگل]او حاضر نبود خود را در نظر دیگران تحقیر کند [ترجمه ترگمان]او از کوچک کردن خودش در چشم دیگران خودداری کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He abased himself before his superior.
[ترجمه ایرزاد ایرزادی] او خودش را در برابر بالادست/ فرازمند/مَهَست اَش کوچک و خُرد کرد.
|
[ترجمه گوگل]او خود را در برابر مافوقش تحقیر کرد [ترجمه ترگمان]خود را در برابر مافوق خود حقیر می شمرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The president is not willing to abase himself before the nation.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور حاضر نیست خود را در برابر ملت تحقیر کند [ترجمه ترگمان]رئیس جمهور تمایلی به کوچک کردن خود در برابر ملت ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A man who betrays a friend abases himself.
[ترجمه عابدی اصغر] مردی که به دوستش خیانت می کندخودش راحقیر می کند
|
[ترجمه گوگل]مردی که به دوست خیانت می کند خود را تحقیر می کند [ترجمه ترگمان]مردی که به یکی از دوستاش خیانت می کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He has abased himself by stealing from a poor old woman.
[ترجمه گوگل]او با دزدی از پیرزنی فقیر خود را تحقیر کرده است [ترجمه ترگمان]او خود را با دزدی از یک پیرزن بدبخت تنزل داده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She abased herself so far to do this.
[ترجمه گوگل]او تا به حال خود را برای انجام این کار تحقیر کرد [ترجمه ترگمان]خود را تا این حد حقیر کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Father, plead, ingratiate and abase yourself before your all-powerful children!
[ترجمه گوگل]پدر، التماس، قدردانی و تحقیر خود را در برابر فرزندان قدرتمند خود! [ترجمه ترگمان]پدر، خواهش کنید، توجه کنید و خود را در مقابل بچه های مقتدر خود پست کنید! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The members of the Political Executive Committee abased themselves once more.
[ترجمه گوگل]اعضای کمیته اجرایی سیاسی بار دیگر خود را تحقیر کردند [ترجمه ترگمان]اعضای کمیته اجرایی سیاسی بار دیگر سربلند کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A man who never respect others will abase hisself.
[ترجمه گوگل]مردی که هرگز به دیگران احترام نمی گذارد، خود را تحقیر می کند [ترجمه ترگمان]مردی که هرگز به دیگران احترام نمی گذارد، پست و پست خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In former times, priests used to abase themselves before the gods.
[ترجمه گوگل]در زمانهای گذشته، کاهنان خود را در برابر خدایان تحقیر میکردند [ترجمه ترگمان]در زمان های گذشته، کشیشان برای کوچک کردن خود در برابر خدایان استفاده می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She wanted to abase herself before the strong man, to be low and humble before him.
[ترجمه گوگل]او می خواست خود را در برابر مرد قوی تحقیر کند، در برابر او فروتن و فروتن باشد [ترجمه ترگمان]می خواست خود را در مقابل آن مرد نیرومند پست کند و در مقابل او فروتن و حقیر جلوه کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They can lapse into a forgetful toadyism, and abase themselves before their historical oppressors.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند در یک وهن پرستی فراموشکار غوطه ور شوند و خود را در برابر ستمگران تاریخی خود تحقیر کنند [ترجمه ترگمان]آن ها می توانند به یک toadyism فراموش شده تبدیل شوند و در برابر ستمگران تاریخی خود کوچک شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. A man who uses bad language will only abase himself.
[ترجمه گوگل]مردی که از زبان بد استفاده می کند فقط خود را تحقیر می کند [ترجمه ترگمان]مردی که از زبان بد استفاده می کند فقط خودش را کوچک می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• degrade, humiliate, belittle if you abase yourself, you behave in a way which shows that you accept that something or someone else is much more important than you are.
پیشنهاد کاربران
abase از نگر ریشه شناسی abase هم ساختار و هم ریشه ی هندو اروپایی یا هند و ایرانی دارد : abase : a - base پیشوند - a : نشانه ی فشارِش ( = تاکید ) و به کردار ( = عمل ) درآوردن مینه ی پایه ی کارواژه است. ... [مشاهده متن کامل]
base : همریشه با بیخ ، بیز ( بیختَن ، بیزیدن ، بیزاندن ) به مینش بُنی و پایه ای : پایین ، تَه ، دون ، پَست ، . . . است. روی هم رفته در این فهمیده ( = مفهوم ) : کَسی را خَوار و پَست و کوچک و زبون ( = تحقیر ) کردن . همتراز دیگر :خَساندن ( خَس ، خَش ، خاش ، خاشاک کردن ) گرته بَرداری : آبیختَن ، آبیزاندن
( خود را ) خوار کردن - کوچک کردن
تحقیر کردن و کم ارزش کردن کسی behave in a way that belittles or degrades ( someone )
تحقیر کردن , کوچک کردن # a man who never respect others will abase himself # He refused to abase himself in the eyes of others # He has abased himself by stealing from a poor old woman