عبارت ( phrase )
• (1) تعریف: to leave a ship that is in danger of sinking.
- The captain ordered the crew to abandon ship.
[ترجمه گوگل] کاپیتان به خدمه دستور داد کشتی را رها کنند
[ترجمه ترگمان] ناخدا دستور داد که خدمه کشتی را ترک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ناخدا دستور داد که خدمه کشتی را ترک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to extricate oneself from a situation where danger or failure seems imminent, often at the expense of loyalty to a group or cause.
- Business profits were so low last year that he felt like abandoning ship.
[ترجمه گوگل] سود کسب و کار در سال گذشته آنقدر کم بود که او احساس می کرد کشتی را رها می کند
[ترجمه ترگمان] سود تجاری پارسال این قدر پست بود که احساس کرد کشتی را رها کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سود تجاری پارسال این قدر پست بود که احساس کرد کشتی را رها کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید