اسم ( noun )
•  (1) تعریف: an instrument that automatically keeps an aircraft, missile, or the like on a predetermined course at a specific altitude.
- After reaching cruising altitude, the pilot turned on the automatic pilot.
 [ترجمه گوگل] پس از رسیدن به ارتفاع کروز، خلبان خلبان خودکار را روشن کرد
[ترجمه ترگمان] خلبان پس از رسیدن به ارتفاع گشت، به خلبان خودکار تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خلبان پس از رسیدن به ارتفاع گشت، به خلبان خودکار تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (2) تعریف: (informal) a condition of functioning as if set on automatic pilot.
- He's usually on automatic pilot at the end of a semester.
 [ترجمه گوگل] او معمولاً در پایان یک ترم خلبان خودکار است
[ترجمه ترگمان] او معمولا در پایان ترم در حالت آزمایشی خودکار قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او معمولا در پایان ترم در حالت آزمایشی خودکار قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید