attachment

/əˈtæt͡ʃmənt//əˈtæt͡ʃmənt/

معنی: ضمیمه، الصاق، علاقه، وابستگی، حکم، دلبستگی، تعلق، دنبال
معانی دیگر: وسیله ی اتصال، وصل کننده، (ابزار و ماشین آلات) وسایل اضافی، مخلفات، پیوست کردن، چسباندن، ضمیمه سازی، ضبط

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of attaching.
مترادف: connection, fastening, joining, linkage, securing
متضاد: detachment
مشابه: adherence, conjunction, union

- With the attachment of the last solar panels, the space station was completed.
[ترجمه گوگل] با اتصال آخرین صفحات خورشیدی، ایستگاه فضایی تکمیل شد
[ترجمه ترگمان] با پیوند آخرین پنل های خورشیدی، ایستگاه فضایی تکمیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the condition of being attached.
مترادف: connection, linkage, union
متضاد: detachment
مشابه: coherence, conjunction

- There needs to be a strong attachment between the new flooring and the sub-floor.
[ترجمه گوگل] باید یک اتصال قوی بین کفپوش جدید و زیر طبقه وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان] باید وابستگی قوی بین کفپوش جدید و کف زیر زمین وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a bond that gives one fondness for or loyalty to a person, place, thing, or idea.
مترادف: affection, devotion, fondness, loyalty
متضاد: aversion
مشابه: affinity, friendship, leaning, love, partiality, predilection, regard, respect

- He has a strong attachment to his brother.
[ترجمه گوگل] او وابستگی شدیدی به برادرش دارد
[ترجمه ترگمان] دلبستگی شدیدی به برادرش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: something that physically fastens one thing to another; tie; band.
مترادف: bond, fastening, tie
مشابه: band, connection, link

- Each pair of sandals was tied together with a plastic attachment.
[ترجمه علیرضا] هر جفت صندل با پیوندی پلاستیکی به هم وصل شده بود
|
[ترجمه گوگل] هر جفت صندل با یک چسب پلاستیکی به هم گره خورده بود
[ترجمه ترگمان] هر جفت صندل با یک پیوند پلاستیکی بسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: a supplementary device that can be fastened onto the main device; accessory.
مترادف: part
مشابه: accessory, addition, adjunct, appendage, appendix

- This machine has several attachments.
[ترجمه behnam7] این دستگاه چندین وسیله اضافه دارد.
|
[ترجمه گوگل] این دستگاه دارای چندین ضمیمه می باشد
[ترجمه ترگمان] این ماشین چندین پیوند دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: a file sent along with an email that can be opened by the recipient.

- I sent the poster as an attachment, hoping people would print it out and put it up somewhere visible.
[ترجمه گوگل] من پوستر را به عنوان پیوست فرستادم، به این امید که مردم آن را چاپ کنند و در جایی قرار دهند که قابل مشاهده باشد
[ترجمه ترگمان] من پوستر را به عنوان یک علاقه فرستادم، امیدوار بودم که مردم آن را چاپ کنند و جایی مشخص کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She did not have the software needed to open the video attachment.
[ترجمه علیرضا] او نرم افزار مورد نیاز برای باز کردن پیوست ویدیویی را نداشت
|
[ترجمه گوگل] او نرم افزار مورد نیاز برای باز کردن پیوست ویدیو را نداشت
[ترجمه ترگمان] او نرم افزار مورد نیاز برای باز کردن اتصال ویدیو را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. their attachment to the liberal wing
وابستگی آنان به جناح لیبرال

2. she developed a strong attachment to mohsen
او نسبت به محسن دلبستگی شدیدی پیدا کرد.

3. this bone serves as an attachment for the muscles of the wing
این استخوان عضلات بال را به هم مرتبط می کند.

4. this vacuum cleaner has a special attachment for curtains
این جاروبرقی وسیله ی مخصوصی برای (تمیز کردن) پرده ها دارد.

5. They discussed the attachment of new conditions to the peace plans.
[ترجمه گوگل]آنها در مورد الحاق شرایط جدید به طرح های صلح گفتگو کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها درباره وابستگی اوضاع جدید به برنامه های صلح بحث و تبادل نظر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I feel no attachment to the countryside.
[ترجمه گوگل]من هیچ وابستگی به روستا احساس نمی کنم
[ترجمه ترگمان]هیچ علاقه ای به حومه شهر ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The attachment of the new engine to the car only took a few minutes.
[ترجمه گوگل]اتصال موتور جدید به خودرو فقط چند دقیقه طول کشید
[ترجمه ترگمان]اتصال موتور جدید به اتومبیل تنها چند دقیقه طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He has a strong sentimental attachment to the place.
[ترجمه گوگل]او وابستگی عاطفی شدیدی به مکان دارد
[ترجمه ترگمان]علاقه شدیدی به این مکان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As a teenager she formed a strong attachment to one of her teachers.
[ترجمه گوگل]او در نوجوانی وابستگی شدیدی به یکی از معلمانش پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک نوجوان، دلبستگی شدیدی به یکی از معلمان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was sent on attachment to their offices in Hong Kong.
[ترجمه گوگل]او به صورت ضمیمه به دفاتر آنها در هنگ کنگ فرستاده شد
[ترجمه ترگمان]او به offices در هنگ کنگ فرستاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'll send the spreadsheet as an attachment.
[ترجمه گوگل]صفحه گسترده را به عنوان پیوست ارسال می کنم
[ترجمه ترگمان]من به عنوان یک دلبستگی نشان می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I wasn't able to open that attachment.
[ترجمه گوگل]من نتوانستم آن پیوست را باز کنم
[ترجمه ترگمان]من نتونستم اون عشق رو باز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Can you mail it to me as an attachment?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید آن را به عنوان پیوست برای من ایمیل کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید آن را به عنوان یک وابستگی به من ارسال کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'll email my report to you as an attachment.
[ترجمه گوگل]گزارش خود را به صورت پیوست برای شما ایمیل خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]من گزارشم را به عنوان یک وابستگی به تو ایمیل می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At university I formed a strong attachment to one of my tutors.
[ترجمه گوگل]در دانشگاه وابستگی شدیدی به یکی از معلمانم ایجاد کردم
[ترجمه ترگمان]در دانشگاه به یکی از tutors علاقه شدیدی پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She has a great attachment to her sister.
[ترجمه گوگل]او وابستگی زیادی به خواهرش دارد
[ترجمه ترگمان]خیلی به خواهرش علاقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She is unlikely to give up her lifelong attachment to feminist ideas.
[ترجمه گوگل]بعید است او از وابستگی مادام العمر خود به ایده های فمینیستی دست بکشد
[ترجمه ترگمان]بعید است که او وابستگی مادام العمر خود به ایده های فمینیستی را رها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She's on attachment to the local hospital.
[ترجمه گوگل]او در بیمارستان محلی است
[ترجمه ترگمان]او به بیمارستان محلی علاقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضمیمه (اسم)
addition, accompaniment, attachment, annex, appendix, supplement, addendum, application, adjunct, adjunction, enclosure, appendage, appurtenance, postscript

الصاق (اسم)
attachment, adherence, adhesion, sticking

علاقه (اسم)
attachment, affection, interest, sympathy, concern, fondness, penchant, tie, estate, relation, tenure, communication

وابستگی (اسم)
affinity, connection, attachment, association, dependence, dependency, coherence, coherency, affiliation, interdependence, vassalage, pertinence, pertinency, relation, relationship, contiguity, kindred, connexion, interdependency

حکم (اسم)
brief, attachment, dictum, statement, edict, canon, precept, sentence, rule, decree, verdict, mandate, commission, pardon, fiat, arbiter, ruling, warrant, ordonnance, statute, commandment, finding, doom, writ, ordinance, rescript

دلبستگی (اسم)
attachment, interest

تعلق (اسم)
attachment, dependency

دنبال (اسم)
rear, attachment, pursuit

تخصصی

[کامپیوتر] ضمیمه . پیوسته . الحاق - فایلی که به عنوان بخشی از یک نامه الکترونیکی ارسال می شود
[حقوق] (قرار) توقیف مال یا شخص، ضمیمه، پیوست
[نساجی] اتصال - اتصال رنگ به کالای نساجی
[ریاضیات] دستگاه الحاقی، ملحقات، توقیف، حکم ضبط، الحاق، حکم توقیف، ضمیمه
[] اتصال
[روانپزشکی] دل بستگی. بطور کلی، پیوند عاطفی بین مردم. مفهوم ضمنی آن این است که چنین پیوندی یا وابستگی همراه است، مردم برای ارضاء عاطفی بر هم تکیه می کنند.

انگلیسی به انگلیسی

• emotional bond; connection; confiscation, court-ordered seizure of property or money; annexation; attached file, file that is sent along with an email message (computers)
an attachment to someone or something is a fondness for them.
an attachment is a device that can be fixed onto a machine in order to enable it to do different jobs.

پیشنهاد کاربران

معنی وابستگی فامیلی هم می ده. یا ارتباطات فامیلی
دوستان توجه داشته باشید ضمیمه و پیوست هردو معنی یک سانی دارند،
اما ضمیمه عربی است و پیوست فارسی.
از نظر بسامد استفاده هم فرقی نمی کنند و هردو به یک اندازه بین مردم رواج دارد.
لطفاً در ترجمه ها و گفته هاتون بیشتر از پیوست استفاده کنین که فارسیه!
...
[مشاهده متن کامل]

ممنونم.
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.

دوستان عزیز دقت بفرمایید: ment آخر کلمات اسم ساز هست پس معنی این کلمه ضمیمه کردن نیست❌
بلکه معنا خودِ ضمیمه هست، خود فایلی که اضافه شده.
attachment : ضمیمه، پیوست ✅
ضمیمه کردن و پیوست کردن❌
Please see the attachment
در حقوق : ضبط ، توقیف
● وابستگی، دلبستگی
● متعلقه
● ضمیمه
attachment ( شیمی )
واژه مصوب: اتصال 2
تعریف: تبدیل یک واحد مولکولی فقط با تشکیل یک پیوند دومرکزی به واحد مولکولی دیگر، بی‏آنکه در پیوندهای جزء مورد عمل تغییری روی دهد
وابستگی عاطفی
A file that is sent with email massage
[شیمی] اتصال
پیوست
مجذوب
وصله
دلبستگی
attach و append هر دو به معنای " پیوست کردن " هستند اما با یک تفاوت جزئی :
مثلا یک سند را درنظر بگیرید . ممکن است شما بخواهید یک متنی رو به هر دلیلی به آن سند اضافه کنیداین کار شما همان appendix یا پیوست است حتما تا حالا دیدید که اخرای هرکتابی معمولا یک بخش به عنوان پیوست هستش که این همان appendix است
...
[مشاهده متن کامل]

اما اگر شما بخواهید یک مهر یا امضا به ان سند اضافه کنید این کار شما attachment هستش . همچنین در تلگرام ، واتس اپ و یا ایمیل قسمتی وجود دارد به شکل گیره کاغذ ( سنجاق ) که شما با استفاده از آن یک فایل رو به فضای چت پیوست میکنید .
درواقع append برای پیوست یک متن به متن دیگر ( و فقط در نوشته ها و اسناد کاربرد دارد . )
اما attach پیوست دو چیز ناهمگون است و کاربرد آن محدود به نوشته های متنی نیست .
امیدوارم اگه نادرست گفته باشم حتما شما اصلاح کنید . /

پیوست، ضمیمه
قرار توقیف مال یا شخص

در معدن به معنای چسبیدن
وسایل جانبی
وابستگی
در روانشناسی به معنای دلبستگی
ضمیمه
افزودنی
اضافه کردن ، الصاق کردن، وصل کردن
قطعه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس