asymmetric

/ˌeɪsɪˈmetrɪk//ˌeɪsɪˈmetrɪk/

معنی: بی تناسب، نامتقارن، غیر متقارن، نامتوازن، بی قرینه
معانی دیگر: بی قرینه، غیرمتقارن، بی تناسب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: asymmetrical (adj.), asymmetrically (adv.)
• : تعریف: different, esp. in arrangement of space, on either side of a center line; not symmetrical; unbalanced.
مشابه: lopsided, offset, one-sided

- an asymmetric painting
[ترجمه گوگل] یک نقاشی نامتقارن
[ترجمه ترگمان] یک نقاشی نامتقارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Linguists are studying the asymmetric use of Creole by parents and children .
[ترجمه گوگل]زبان شناسان در حال مطالعه استفاده نامتقارن از کریول توسط والدین و فرزندان هستند
[ترجمه ترگمان]Linguists در حال مطالعه استفاده نامتقارن از کریول با والدین و فرزندان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Pilots need training in asymmetric flying .
[ترجمه گوگل]خلبانان به آموزش پرواز نامتقارن نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]خلبانان در پرواز نامتقارن به آموزش نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Proteins are asymmetric in an absolute sense in that every copy of the polypeptide chain has the same orientation.
[ترجمه گوگل]پروتئین ها به معنای مطلق نامتقارن هستند زیرا هر کپی از زنجیره پلی پپتیدی جهت گیری یکسانی دارد
[ترجمه ترگمان]پروتیین ها در یک مفهوم مطلق نامتقارن هستند و هر کپی از زنجیره پلی پپتید دارای یک جهت گیری مشابه می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The resultant observation is asymmetric, but can be interpreted by association as symmetry in perspective.
[ترجمه گوگل]مشاهدات حاصل نامتقارن است، اما می‌تواند با تداعی به عنوان تقارن در پرسپکتیو تفسیر شود
[ترجمه ترگمان]مشاهده حاصل نامتقارن است، اما می تواند توسط ارتباط به عنوان تقارن در دیدگاه تفسیر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Most people's faces are asymmetric.
[ترجمه گوگل]صورت اکثر افراد نامتقارن است
[ترجمه ترگمان]اکثر افراد نامتقارن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Yet the distribution of internal organs is asymmetric.
[ترجمه گوگل]با این حال توزیع اندام های داخلی نامتقارن است
[ترجمه ترگمان]با این حال توزیع اندام های داخلی نامتقارن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The more asymmetric the collapse, the larger the gravitational energy release becomes.
[ترجمه گوگل]هر چه فروپاشی نامتقارن تر باشد، آزاد شدن انرژی گرانشی بزرگتر می شود
[ترجمه ترگمان]هر چه در حال فروپاشی باشد، انرژی گرانشی بیشتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The reciprocal motion of pointing is asymmetric.
[ترجمه گوگل]حرکت متقابل اشاره نامتقارن است
[ترجمه ترگمان]حرکت متقابل نشانه نامتقارن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In section each mullion is an asymmetric oval, tapering at one end.
[ترجمه گوگل]در بخش، هر مولیون یک بیضی نامتقارن است که در یک انتها باریک می شود
[ترجمه ترگمان]در بخش هر mullion یک بیضی نامتقارن است که در یک انتها باریک شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The asymmetric deployment of forces can be used to change one geometric form into another.
[ترجمه گوگل]از استقرار نامتقارن نیروها می توان برای تغییر یک شکل هندسی به شکل دیگر استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]استفاده نامتقارن از نیروها را می توان برای تغییر شکل هندسی به روش دیگری مورد استفاده قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the centre of the room a large, asymmetric pod was suspended over an engineering pit.
[ترجمه گوگل]در مرکز اتاق یک غلاف بزرگ و نامتقارن روی یک گودال مهندسی آویزان شده بود
[ترجمه ترگمان]در وسط اتاق، غلاف نامتقارن بزرگ و نامتقارن بر روی یک گودال مهندسی معلق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But no-the two cerebral hemispheres are actually quite asymmetric in various ways.
[ترجمه گوگل]اما نه، این دو نیمکره مغزی در واقع از طرق مختلف کاملا نامتقارن هستند
[ترجمه ترگمان]اما نه - دو نیم کره مغزی در واقع کاملا نامتقارن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The polaron ground state in asymmetric double heterostructure (ADHS) is studied.
[ترجمه گوگل]حالت پایه پلارون در ساختار ناهمسان دوگانه نامتقارن (ADHS) مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]حالت پایه polaron در heterostructure نامتقارن double (ADHS)مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It inspects when asymmetric information exists in monopoly banking industry, how to use self-selection mechanism to protect adverse selection happening.
[ترجمه گوگل]زمانی که اطلاعات نامتقارن در صنعت بانکداری انحصاری وجود دارد، چگونگی استفاده از مکانیسم انتخاب خود برای محافظت از انتخاب نامطلوب را بررسی می کند
[ترجمه ترگمان]این بررسی زمانی مورد بررسی قرار می گیرد که اطلاعات نامتقارن در صنعت بانکداری انحصاری وجود دارد، چگونه از مکانیسم انتخاب خود برای حفاظت از انتخاب معکوس استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Lisette came back from holiday in New York with a trendy asymmetric haircut.
[ترجمه گوگل]لیست از تعطیلات در نیویورک با مدل موهای نامتقارن مد روز بازگشت
[ترجمه ترگمان]Lisette با موهای نامتقارن مد روز از تعطیلات در نیویورک بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی تناسب (صفت)
antic, grotesque, disproportionate, asymmetrical, asymmetric, incommensurate, baroque

نامتقارن (صفت)
asymmetrical, asymmetric

غیر متقارن (صفت)
asymmetrical, asymmetric, unsymmetrical

نامتوازن (صفت)
asymmetric, skew, unbalanced

بی قرینه (صفت)
asymmetrical, asymmetric, lopsided

تخصصی

[شیمی] بى قرینه، غیرمتقارن، بى تناسب
[زمین شناسی] نامتقارن به بلورهای نیمه وجهی سیستم تری کلینیک گویند که هیچ مولفه یا عمل متقارنی ندارند. همچنین به بلور نامنظم هم گفته میشود.
[نساجی] نا متقارن
[ریاضیات] نامتقارن، بی تقارن
[آمار] نامتقارن

انگلیسی به انگلیسی

• not symmetrical, lacking balance and proportion
asymmetric means the same as asymmetrical.

پیشنهاد کاربران

نامتقارن ( اقتصادی )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : asymmetry
✅️ صفت ( adjective ) : asymmetric / asymmetrical
✅️ قید ( adverb ) : asymmetrically
خودت را در موقعیت وشرایط قرار نگذارید که از عهدش درنمیاری ونباید انجا باشید!
Don't get yourself in the asymmetric conditions.
أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرَی
asymmetric ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: نامتقارن
تعریف: ویژگی گلی که فاقد صفحۀ تقارن است
پاد متقارن
در متون تخصصی مثل برق و. . . این کلمه نامتقارن معنی میشود . مثل نامتقارن بودن فازها در سیستم سه فاز.
این واژه از دو بخش asy :نا و metric : اندازه ساخته شده با نگرش به سایر برداشت ها بهتر است آنرا چنین برگردانیم:
نابرابر، نااندازه، ناهمسنگ، نایکسان و سایر
با سپاس
نامتقارن
ناهمسان ، نامانند ، ناهمانند

بپرس