assembled

/əˈsembl̩//əˈsembl̩/

معنی: مجموع، مجتمع
معانی دیگر: فراهم آوردن، انباشتن، گرد آوردن، سوار کردن، جفت کردن، جمع شدن، گرد آمدن، انجمن کردن، ملاقات کردن هم گذاردن

جمله های نمونه

1. engineers assembled the parts of the engine
مهندسان قطعات موتور را به هم سوار کردند.

2. all the deputies were assembled in the hall
همه ی نمایندگان در سالن جمع شده بودند.

3. the elders of the village assembled
ریش سفیدان قبیله دور هم جمع شدند.

4. the revelation to the jews assembled around mount sinai
وحی الهی به یهودیانی که در اطراف کوه سینا گرد آمده بودند

5. wait until all the guests are assembled
صبرکن تا همه ی مهمانان جمع شوند (بیایند).

6. The whole school assembled in the main hall.
[ترجمه گوگل]کل مدرسه در سالن اصلی جمع شد
[ترجمه ترگمان]تمام مدرسه در سالن اصلی جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many celebrities were assembled in the garden.
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد مشهور در باغ جمع شده بودند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد مشهور در باغ گرد هم آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We had assembled for the first rehearsal.
[ترجمه گوگل]برای اولین تمرین جمع شده بودیم
[ترجمه ترگمان]برای اولین تمرین جمع شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Father Martin preached to the assembled mourners.
[ترجمه گوگل]پدر مارتین برای عزاداران جمع شده موعظه کرد
[ترجمه ترگمان]پدر مارتین برای mourners جمع جمع جمع و جور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A large multitude had assembled to hear him preach.
[ترجمه گوگل]جمعیت زیادی برای شنیدن موعظه او جمع شده بودند
[ترجمه ترگمان]جمعیت کثیری برای شنیدن موعظه او جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The students assembled in the school hall.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان در سالن مدرسه تجمع کردند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در سالن مدرسه جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They assembled the model ship bit by bit.
[ترجمه گوگل]کشتی مدل را ذره ذره مونتاژ کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها کشتی مدل را کمی تشکیل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Clinton administration last winter assembled the $50 billion emergency bailout package to ease a financial crisis in Mexico.
[ترجمه گوگل]دولت کلینتون زمستان گذشته بسته کمک اضطراری 50 میلیارد دلاری را برای کاهش بحران مالی در مکزیک جمع آوری کرد
[ترجمه ترگمان]دولت کلینتون در زمستان گذشته بسته نجات ۵۰ میلیارد دلاری را برای کاهش بحران مالی در مکزیک جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He glanced around at the assembled company .
[ترجمه گوگل]نگاهی به اطراف انداخت به شرکت مونتاژ شده
[ترجمه ترگمان]نگاهی به دور و برش انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Thousands of people, mainly Zulus, assembled in a stadium in Thokoza.
[ترجمه گوگل]هزاران نفر، عمدتاً زولوها، در یک استادیوم در توکوزا تجمع کردند
[ترجمه ترگمان]هزاران نفر، عمدتا \"Zulus\"، در استادیوم \"Thokoza\" گرد هم آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Upwards of fifty thousand people assembled in the main square.
[ترجمه گوگل]بیش از پنجاه هزار نفر در میدان اصلی تجمع کردند
[ترجمه ترگمان]بیشتر پنجاه هزار نفر در میدان اصلی جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجموع (صفت)
total, collected, lump, whole, assembled

مجتمع (صفت)
complex, assembled, convened

انگلیسی به انگلیسی

• put together; forged together; joined; gathered

پیشنهاد کاربران

assembled: کنارهم قرار گرفته
with colours assembled: با رنگ های کنار هم قرار گرفته
تجمع کردن
جمع آوری کردن
سرهم کردن
تجمع
تجمیع
پشت سرهم ردیف شدن
مونتاژ کردن

بپرس