applicator

/ˈæpləˌketər//ˈæplɪkeɪtə/

معنی: اعمال کننده، درخواست کننده
معانی دیگر: دستگاه (برای به کار بردن دارو یا رنگ و غیره)، اسباب، وسیله، افشانه، به کار برنده، استعمال کننده، کاربر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a device used to apply a substance to something.

جمله های نمونه

1. the eyedrop and its applicator cost 100 tumans
قیمت قطره ی چشم و قطره چکان آن صد تومان است.

2. The applicator makes the glue easy to use.
[ترجمه آیدا] اپلیکاتور استفاده از چسب را آسان می کند
|
[ترجمه گوگل]اپلیکاتور استفاده از چسب را آسان می کند
[ترجمه ترگمان]The چسب را آسان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Use the applicator provided to spread the glue.
[ترجمه گوگل]از اپلیکاتور ارائه شده برای پخش چسب استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از the تهیه شده برای پخش چسب استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Please use the sponge applicator provided.
[ترجمه گوگل]لطفا از اپلیکاتور اسفنجی ارائه شده استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا از the applicator provided استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A specially designed applicator was supplied,(sentence dictionary) which minimised damage to local tissue.
[ترجمه گوگل]یک اپلیکاتور مخصوص طراحی شده، (فرهنگ جملات) عرضه شد که آسیب به بافت محلی را به حداقل می رساند
[ترجمه ترگمان]یک applicator طراحی شده به طور خاص مورد استفاده قرار گرفت، (واژه نامه محکومیت)که به حداقل رساندن آسیب به بافت محلی آسیب رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Use the applicator to apply cream to the affected area.
[ترجمه گوگل]از اپلیکاتور برای اعمال کرم روی ناحیه آسیب دیده استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از the برای استفاده از کرم به منطقه آسیب دیده استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wash applicator and your hands with soap and warm water.
[ترجمه گوگل]اپلیکاتور و دستان خود را با صابون و آب گرم بشویید
[ترجمه ترگمان]applicator و دستان خود را با آب و آب گرم بشویید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The accompanying drawing diagrammatically illustrate an applicator for use with compositions of the present invention.
[ترجمه گوگل]نقشه همراه به صورت نموداری یک اپلیکاتور را برای استفاده با ترکیبات اختراع حاضر نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]The accompanying یک applicator برای استفاده با ترکیبات اختراع موجود را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The machine is consisted of big drum, applicator rolls, scraper and automatic control system.
[ترجمه گوگل]این دستگاه از درام بزرگ، رول اپلیکاتور، اسکراپر و سیستم کنترل اتوماتیک تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]ماشین شامل طبل بزرگ، رول applicator، scraper و سیستم کنترل خودکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Using a clean terry towel or microfiber applicator pad or towel, apply a quarter size amount of product. . .
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک حوله تمیز یا پد یا حوله اپلیکاتور میکروفیبر، یک چهارم مقدار محصول را بمالید
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یک حوله و یا حوله microfiber تمیز، مقدار زیادی محصول را به کار ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This article mainly focus on the research of applicator of gable top beverage filler.
[ترجمه گوگل]این مقاله عمدتاً بر روی تحقیق اعمال کننده پرکننده نوشیدنی بالای شیروانی تمرکز دارد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور عمده بر روی تحقیق بر روی applicator بالای پرکننده به عنوان \"پرکننده\" تمرکز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The probe tip of the applicator is placed behind the patient's ear near the mastoid bone.
[ترجمه گوگل]نوک پروب اپلیکاتور پشت گوش بیمار نزدیک استخوان ماستوئید قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]نوک probe of پشت گوش بیمار در نزدیکی استخوان mastoid قرار داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The effect of type of sizing applicator is insignificant.
[ترجمه گوگل]تأثیر نوع اعمال کننده سایز ناچیز است
[ترجمه ترگمان]تاثیر نوع اندازه گیری اندازه سطحی ناچیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Place the sag index applicator at one end of the glass panel, with a palette knife, lay down a small pool of paint just in front of it. The pool should cover the full width of the applicator blade.
[ترجمه گوگل]اپلیکاتور شاخص افتادگی را در یک انتهای صفحه شیشه ای قرار دهید، با یک چاقوی پالت، یک حوضچه کوچک رنگ را درست در مقابل آن قرار دهید استخر باید تمام عرض تیغه اپلیکاتور را بپوشاند
[ترجمه ترگمان]شاخص شل applicator را در یک طرف قاب شیشه ای قرار دهید، با یک کاردک پالت، یک استخر کوچک از رنگ درست جلوی آن قرار داده شود این استخر باید عرض کامل تیغه applicator را پوشش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Applicator types and emitting characters significantly affected the thermal damage regions during laser - induced interstitial thermotherapy.
[ترجمه گوگل]انواع اپلیکاتور و کاراکترهای ساطع کننده به طور قابل توجهی بر مناطق آسیب حرارتی در طول حرارت درمانی بینابینی ناشی از لیزر تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]انواع applicator و emitting به طور قابل توجهی بر مناطق آسیب حرارتی در طول thermotherapy که توسط لیزر در نظر گرفته شده اند تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعمال کننده (اسم)
applier, applicator

درخواست کننده (اسم)
applicator

تخصصی

[بهداشت] اپلیکاتور

انگلیسی به انگلیسی

• device used to apply substances; one who applies

پیشنهاد کاربران

اِعمالگر ( در دندان پزشکی )
برای اعمال مقادیر کمی از مواد به طور دقیق و صحیح استفاده می شود.
applicator
اعمالگر
اعمالساز
قابل استفاده ساز
استعمال ساز
استفاده گذار
applicator ( علوم دارویی )
واژه مصوب: داروگذار
تعریف: ابزاری که از آن برای گذاشتن دارو در موضعی خاص استفاده می کنند
قلم مو
قطره چکام
مصرف کننده

بپرس