appeasement

/əˈpiːzmənt//əˈpiːzmənt/

معنی: دلجویی، تسکین، فرونشانی
معانی دیگر: سیاست کجدار و مریض، سیاست تسلیم به خواسته های نیروی سلطه گرا (به امید برقراری صلح)، مماشات، استمالت، آرام سازی، فروکش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of appeasing or state of being appeased.
مترادف: conciliation, mollification, pacification, relief, satisfaction
متضاد: provocation
مشابه: abatement, ease, fulfillment, gratification, mitigation, moderation

(2) تعریف: the policy of making concessions to aggressors in order to keep the peace.
مترادف: accommodation, conciliation, propitiation
مشابه: accession, compromise, concession, submission, surrender

جمله های نمونه

1. the appeasement of hitler led to war
مماشات با هیتلر موجب جنگ شد.

2. Music is an appeasement to shattered nerves.
[ترجمه گوگل]موسیقی مماشات اعصاب خرد شده است
[ترجمه ترگمان]موسیقی an اعصاب خرد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Appeasement has come home to roost.
[ترجمه گوگل]مماشات به خانه آمده است
[ترجمه ترگمان]appeasement برای roost به خانه برگشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Appeasement of dictators, said the president, led to wide scale bloodshed.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور گفت که مماشات دیکتاتورها منجر به خونریزی گسترده شد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور که منجر به خونریزی در مقیاس گسترده شد، گفت که appeasement دیکتاتورهای سقوط کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Appeasement caused by blindness was followed by delaying tactics and doublespeak intended to buy time.
[ترجمه گوگل]مماشات ناشی از نابینایی با تاکتیک های به تعویق انداختن و صحبت های دوگانه برای وقت گذرانی به دنبال داشت
[ترجمه ترگمان]appeasement ناشی از نابینایی نیز با به تاخیر افتادن تاکتیک ها و doublespeak که قصد خرید زمان داشتند، دنبال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All dieters have the problem of appetite appeasement.
[ترجمه گوگل]همه کسانی که رژیم دارند مشکل آرام کردن اشتها را دارند
[ترجمه ترگمان]همه dieters مشکل of اشتها را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He denied there is a policy of appeasement.
[ترجمه گوگل]او وجود سیاست مماشات را رد کرد
[ترجمه ترگمان]وی انکار کرد که سیاست of وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Situation serious request your managerial there for appeasement before damage develop beyond cure.
[ترجمه گوگل]وضعیت جدی از مدیر خود برای مماشات قبل از اینکه آسیب فراتر از درمان توسعه یابد، درخواست کنید
[ترجمه ترگمان]وضعیت تقاضای جدی برای managerial در آنجا برای دل جویی، قبل از درمان، فراتر از درمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There can be no appeasement with ruthlessness.
[ترجمه گوگل]با بی رحمی نمی توان مماشات کرد
[ترجمه ترگمان]هیچ appeasement با بی رحمی وجود نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. During the Munich crisis, U. S. A. pursued the appeasement policy to Nazi Germany.
[ترجمه گوگل]در طول بحران مونیخ، ایالات متحده آمریکا سیاست مماشات با آلمان نازی را دنبال کرد
[ترجمه ترگمان]در طول بحران مونیخ، یو اس الف سیاست appeasement را برای آلمان نازی دنبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They have already been accused of appeasement by more militant organisations.
[ترجمه گوگل]آنها قبلاً توسط سازمان های ستیزه جوی بیشتری به مماشات متهم شده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها قبلا به دل جویی از سوی سازمان های شبه نظامی بیشتری متهم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our hardliners call it appeasement to feed them when actually it is far cheaper to do so than to loose the dogs of war.
[ترجمه گوگل]تندروهای ما غذا دادن به آنها را مماشات می نامند در حالی که در واقع انجام این کار بسیار ارزان تر از از دست دادن سگ های جنگ است
[ترجمه ترگمان]تندروها می گویند که برای تغذیه آن ها در واقع بسیار ارزان تر از رها کردن سگ های جنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The epitome of the policy of appeasement was the Munich agreement of 30 September 193
[ترجمه گوگل]مظهر سیاست مماشات، قرارداد مونیخ در 30 سپتامبر 193 بود
[ترجمه ترگمان]خلاصه ای از سیاست of قرارداد مونیخ در ۳۰ سپتامبر ۱۹۳ میلادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the appeasement of the glutton they have to practise much stimulation.
[ترجمه گوگل]در مماشات شکم پرست، آنها باید تحریکات زیادی را تمرین کنند
[ترجمه ترگمان]در the of باید به شدت عمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دلجویی (اسم)
affability, appeasement, propitiation, caress, mollification

تسکین (اسم)
conciliation, placation, appeasement, mollification, relief, alleviation, sedation, palliation, solace, assuagement

فرونشانی (اسم)
suppression, appeasement, assuagement

انگلیسی به انگلیسی

• easing, soothing; relief
appeasement is the act or practice of trying to prevent someone from harming you or being angry with you by giving them what they want; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : appease
✅️ اسم ( noun ) : appeasement
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
باج دهی
appeasement ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: مماشات
تعریف: سیاست کوتاه آمدن در برابر حریف برای تأمین صلح
کج دار و مریز ( نه کجدار و مریض! )

سیاست نزدیک شدن و تن دادن به درخواست های خصمانه به منظور دست یافتن به صلح.
مماشات
باج دادن
کج دار و مریز
املای صحیح است
کوتاه امدن
مسامحه ، سازش

بپرس