aliquot

/ˈælɪkwɑːt//ˈælɪkwɒt/

معنی: کسری
معانی دیگر: (ریاضی) عدد عاد، عدد بخش پذیر، عادکننده، بدوقسمت مساوی تقسیم کردن، کسری fractional

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: in math, forming a whole number divisor of another number without a remainder.

- 3 is an aliquot of 12
[ترجمه گوگل] 3 مقدار کمی از 12 است
[ترجمه ترگمان] ۳ سال نیمی از سن ۱۲ سالگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in chemistry, pertaining to a fractional part of a known quantity that is taken to represent the whole.

- Every hour the scientist removed an aliquot of the medium to test for bacterial growth.
[ترجمه گوگل] دانشمند هر ساعت مقداری از محیط را برای آزمایش رشد باکتری برمی‌داشت
[ترجمه ترگمان] هر ساعت دانشمندان نیمی از محیط را برای آزمایش رشد باکتری جدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a fraction of the whole, taken as representative of it.

جمله های نمونه

1. For each study the aliquot was further diluted in 0. 9% NaCl solution.
[ترجمه گوگل]برای هر مطالعه مقدار کمی بیشتر در محلول NaCl 0 9٪ رقیق شد
[ترجمه ترگمان]برای هر مطالعه، aliquot بیشتر در صفر رقیق شد % ۹ محلول NaCl
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. 4 is an aliquot part of
[ترجمه گوگل]4 بخشی جزئی از
[ترجمه ترگمان]۴ یک قسمت جدا کننده از آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The aliquots are withdrawn from specified depths at the time intervals shown for a full analysis of the fine particle content.
[ترجمه گوگل]مقدار کمی از اعماق مشخص در فواصل زمانی نشان داده شده برای تجزیه و تحلیل کامل محتوای ذرات ریز برداشته می شود
[ترجمه ترگمان]aliquots از عمق مشخص شده در فواصل زمانی که برای تحلیل کامل محتوای ذرات ریز نشان داده شده است، خارج می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The aliquot of proteins Western blot analysis in which individual sera were tested for primary antibody.
[ترجمه گوگل]مقدار کمی از پروتئین ها آنالیز وسترن بلات که در آن سرم های فردی برای آنتی بادی اولیه آزمایش شدند
[ترجمه ترگمان]نیمی از تجزیه و تحلیل blot های وسترن بلات که در آن sera فردی برای آنتی بادی اولیه مورد آزمایش قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Aliquot 10μ l of the master mix for each DNA to be analyzed into a reaction tube.
[ترجمه گوگل]مقدار 10μl از مخلوط اصلی برای هر DNA که باید در یک لوله واکنش تجزیه و تحلیل شود
[ترجمه ترگمان]شکل ۱۰ (μ)۱۰ l را برای هر DNA ترکیب می کند تا در یک لوله واکنش تجزیه و تحلیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. While stirring this concentrated suspension, a small aliquot is removed and transferred to the optical measurement cell containing the blank dispersing medium.
[ترجمه گوگل]در حین هم زدن این سوسپانسیون غلیظ، مقدار کمی برداشته شده و به سلول اندازه گیری نوری حاوی محیط پخش کننده خالی منتقل می شود
[ترجمه ترگمان]در حالی که این سوسپانسیون متمرکز را تحریک می کند، یک aliquot کوچک جدا شده و به سلول اندازه گیری نوری حاوی محیط پراکنده پراکنده منتقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For the request to aliquot a unit of blood for small volume transfusion.
[ترجمه گوگل]برای درخواست انتساب یک واحد خون برای انتقال خون با حجم کم
[ترجمه ترگمان]به منظور جدا کردن یک واحد خون برای انتقال خون کوچک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The aliquot of proteins was subjected to SDS-PAGE, followed by Western blot analysis in which individual sera were tested for primary antibody.
[ترجمه گوگل]مقدار کمی از پروتئین ها تحت SDS-PAGE قرار گرفت و به دنبال آن تجزیه و تحلیل وسترن بلات انجام شد که در آن سرم های فردی برای آنتی بادی اولیه مورد آزمایش قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]نیمی از پروتئین ها مورد آزمایش صفحه SDS قرار گرفتند و پس از آن، آنالیزهای وسترن بلات مورد آزمایش قرار گرفتند که در آن sera فردی برای آنتی بادی اولیه مورد آزمایش قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The next step might be to rerun the batch of tests with a fresh aliquot of control serum.
[ترجمه گوگل]گام بعدی ممکن است اجرای مجدد دسته آزمایشات با مقدار کمی سرم کنترل باشد
[ترجمه ترگمان]قدم بعدی ممکن است برای انجام دادن بار آزمایش با یک سری آزمایش تازه از سرم، انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Precision refers to the extent of agreement between repetitive analyses of aliquots of a single specimen.
[ترجمه گوگل]دقت به میزان توافق بین آنالیزهای مکرر مقادیر کمی از یک نمونه منفرد اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]دقت به میزان توافق بین تجزیه و تحلیل مکرر یک نمونه منفرد اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A new method has been developed for successive titrations of Ti and Fe in a single aliquot of sample solution by one titrant using two Indicators.
[ترجمه گوگل]روش جدیدی برای تیتراسیون متوالی Ti و Fe در یک مقدار واحد از محلول نمونه توسط یک تیترانت با استفاده از دو شاخص توسعه داده شده است
[ترجمه ترگمان]یک روش جدید برای titrations متوالی Ti و Fe در یک جدا مانده از محلول نمونه توسط یک titrant با استفاده از دو Indicators توسعه داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The background concentrations of the analytes in the sample matrix must be determined in a separate aliquot and the measured values in the LFM corrected for background concentrations.
[ترجمه گوگل]غلظت پس‌زمینه آنالیت‌ها در ماتریس نمونه باید در قسمتی جداگانه تعیین شود و مقادیر اندازه‌گیری شده در LFM برای غلظت‌های پس‌زمینه تصحیح شود
[ترجمه ترگمان]غلظت پس زمینه of در ماتریس نمونه باید در جدا جدا جدا شده و مقادیر اندازه گیری شده در LFM برای غلظت های مربوط به پس زمینه تعیین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کسری (صفت)
aliquot, fractional

تخصصی

[ریاضیات] عاد کردن، عاد کننده، جزء

انگلیسی به انگلیسی

• quotient having no remainder (mathematics)

پیشنهاد کاربران

توزین به روش نسبتی
قسمت

aliquot تقسیم کردن
آزمایشگاه تشخیص طبی
دربخش نمونه گیری آزمایشگاه
یکی از شرایط رد نمونه ارسالی به آزمایشگاه الیکوت کردن نمونه است
یعنی اینکه شخص نمونه گیر بعد از انتقال نمونه خون بیمار به لوله آزمایش
دیگر مجاز نیست نمونه خون بیمار را داخل لوله های دیگر تقسیم کند • BY: MEHDI. KHAJEH

بپرس