aggressively

/əˈgres.ɪv.li//əˈgres.ɪv.li/

تجاوزکارانه، باجنبه تجاوز، بطورحمله

جمله های نمونه

1. Her chin was thrust forward aggressively.
[ترجمه گوگل]چانه اش به شدت به جلو کشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]چانه اش را به جلو خم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She swished her racket aggressively through the air.
[ترجمه گوگل]او راکت خود را به شدت در هوا می چرخاند
[ترجمه ترگمان]او در هوا تکان می خورد و در هوا تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He behaved aggressively out of bravado.
[ترجمه گوگل]او از روی جسارت پرخاشگرانه رفتار کرد
[ترجمه ترگمان]او از شجاعت رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Colour TV has been more aggressively promoted as more manufacturers have joined the competition.
[ترجمه گوگل]با پیوستن تولیدکنندگان بیشتری به رقابت، تلویزیون رنگی به شدت تبلیغ شده است
[ترجمه ترگمان]تلویزیون رنگی به شدت تبلیغ شده است چرا که تولید کنندگان بیشتری به رقابت پیوسته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has an aggressively masculine approach to these questions.
[ترجمه گوگل]او رویکردی تهاجمی مردانه به این سوالات دارد
[ترجمه ترگمان]او یک رویکرد جسورانه مردانه به این سوالات دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The team played aggressively in the first half of the game, but were able to ease back in the second.
[ترجمه گوگل]این تیم در نیمه اول بازی تهاجمی بازی کرد، اما در نیمه دوم توانست کار خود را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]این تیم در نیمه اول بازی به شدت بازی کرد، اما توانست در نیمه دوم به راحتی عقب نشینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nearly all the women I interviewed were aggressively antagonistic to the idea.
[ترجمه گوگل]تقریباً تمام زنانی که با آنها مصاحبه کردم، به شدت با این ایده مخالف بودند
[ترجمه ترگمان]تقریبا تمام زن هایی که با آن ها مصاحبه کردم نسبت به این فکر مخالف بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The protester was jabbing a finger aggressively at a policeman.
[ترجمه گوگل]معترض به شدت به یک پلیس با انگشتش ضربه می زد
[ترجمه ترگمان]یک معترض به شدت با انگشت به یک پلیس اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She jutted her chin out aggressively as she glowered back at him.
[ترجمه گوگل]چانه اش را با تهاجمی بیرون آورد و به او خیره شد
[ترجمه ترگمان]همان طور که به او خیره شده بود، چانه اش را به جلو متمایل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. 'What do you want?' he demanded aggressively.
[ترجمه گوگل]'چه چیزی می خواهید؟' او به شدت خواستار شد
[ترجمه ترگمان]تو چی می خو ای؟ با خشونت پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mr. Menendez has aggressively pursued new business.
[ترجمه گوگل]آقای منندز به شدت به دنبال کسب و کار جدید است
[ترجمه ترگمان]آقای \"menendez\" یه کار جدید دنبال کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And Simpson has moved aggressively to protect those trademarks, even before the government officially registers them.
[ترجمه گوگل]و سیمپسون برای محافظت از این علائم تجاری، حتی قبل از اینکه دولت به طور رسمی آنها را ثبت کند، به شدت حرکت کرده است
[ترجمه ترگمان]و سیمپسون به شدت تلاش کرده است تا از این علائم تجاری حمایت کند، حتی قبل از اینکه دولت رسما آن ها را ثبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even the most peaceful fish can act aggressively to newcomers in their territory.
[ترجمه گوگل]حتی صلح آمیزترین ماهی ها نیز می توانند با تازه واردان در قلمرو خود رفتاری تهاجمی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]حتی the ماهی می توانند به شدت نسبت به تازه واردها عمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her hair was cut aggressively short, accentuating the sharp point of her jaw and she was cradling a very small baby.
[ترجمه گوگل]موهای او به شدت کوتاه شده بود و نوک تیز فک او را برجسته می کرد و نوزاد بسیار کوچکی را در آغوش گرفته بود
[ترجمه ترگمان]موهایش را به شدت کوتاه کرده بود و نقطه تیز فک ین را به هم تکیه می داد و بچه بسیار کوچکی را در آغوش گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a hostile manner; boldly, assertively; forcefully

پیشنهاد کاربران

in a determined and forceful way in order to achieve success or win
قید/ به روشی مصمم و قوی برای دستیابی به موفقیت یا پیروزی
Blinken: tour has prevented escalation, and US working 'very aggressively' on more humanitarian aid for Gaza.
...
[مشاهده متن کامل]

They played more aggressively in the second half.
The company is aggressively pursuing new business opportunities.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/aggressively
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : aggress
اسم ( noun ) : aggression / aggressiveness
صفت ( adjective ) : aggressive
قید ( adverb ) : aggressively
به طور جدی
تهاجمی
با تمام قوا
Chickens from strains that have been aggressively selected to grow incredibly fast will likely be in constant pain
. . . بشکل خشن/پرخاشگرانه/مخرب انتخاب شده اند تا. . .
جسورانه، متهورانه، بی باکانه
Forcefully and showing that you are determind to succed
پرخاشگرانه
به شدت
( برای بیان شدت عمل بکار میرود، خصوصا در جایی که کم کاری اتفاق افتاده است )
به طور خشونت آمیز، به شدت
بشدت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس