adolescence

/ˌædəˈlesəns//ˌædəˈlesns/

معنی: بلوغ، نو جوانی، دوره جوانی، دورهء شباب
معانی دیگر: سنین بین بلوغ و کمال، شباب، بلوه، رشد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the period between puberty and adulthood.

- Adolescence can be a difficult period of emotional adjustment.
[ترجمه گوگل] نوجوانی می تواند دوره سختی برای سازگاری عاطفی باشد
[ترجمه ترگمان] Adolescence می تواند دوره سختی از سازگاری احساسی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the state of being in this period.

جمله های نمونه

1. adolescence is usually accompanied by romanticism
نوجوانی معمولا با عشق گرایی همراه است.

2. the storms of adolescence
بحران های دوران شباب

3. dissatisfaction is a common concomitant of adolescence
ناخشنودی معمولا با بلوغ همراه است.

4. Adolescence is the period of transition between childhood and adulthood.
[ترجمه koorosh] بلوغ دوره ی انتقال از کودکی به بزرگسالی است.
|
[ترجمه گوگل]نوجوانی دوره گذار بین کودکی و بزرگسالی است
[ترجمه ترگمان]Adolescence دوره گذار بین کودکی و بزرگسالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He grew from adolescence to young manhood.
[ترجمه گوگل]او از نوجوانی به جوانی رسید
[ترجمه ترگمان]اون از دوره بلوغ تا جوانی رشد کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many bodily changes occur during adolescence.
[ترجمه گوگل]بسیاری از تغییرات بدنی در دوران نوجوانی رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تغییرات بدنی در دوران بلوغ رخ می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My childhood and adolescence were a joyous outpouring of energy, a ceaseless quest for expression, skill, and experience. School was only a background to the supreme delight of lessons in music, dance, and dramatics, and the thrill of sojourns in the country, theaters, concerts.
[ترجمه گوگل]دوران کودکی و نوجوانی من سرازیر شدن شادی انرژی، جستجوی بی وقفه برای بیان، مهارت و تجربه بود مدرسه تنها پس‌زمینه‌ای برای لذت عالی از درس‌های موسیقی، رقص، و نمایشنامه، و هیجان اقامت در کشور، تئاترها، کنسرت‌ها بود
[ترجمه ترگمان]دوران کودکی و نوجوانی من سرشار از شور و نشاط و شور و اشتیاق و تلاش مداوم برای بیان، مهارت و تجربه بود مدرسه تنها یک پس زمینه برای لذت عالی درس های موسیقی، رقص، and، و هیجان of در کشور، تئاترها، کنسرت ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Adolescence is the process of going from childhood to maturity.
[ترجمه گوگل]نوجوانی فرآیند گذر از کودکی به بلوغ است
[ترجمه ترگمان]بلوغ فرآیند رفتن از کودکی به بلوغ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was a lot of unhappiness in my adolescence.
[ترجمه علی امینی] دوران بلوغ من با ملایمات عدیده ای همراه بود
|
[ترجمه گوگل]در نوجوانی من ناراحتی زیادی وجود داشت
[ترجمه ترگمان] دوران بلوغ خیلی زیادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. No one knows for sure why adolescence is unique to humans.
[ترجمه علی امینی] کسی یقینا نمی داند چرا نوجوانی برای همه دورانی منحصر بفرد است
|
[ترجمه گوگل]هیچ کس با اطمینان نمی داند که چرا نوجوانی منحصر به انسان است
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی داند که چرا بلوغ نسبت به انسان ها منحصر به فرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Acne is the curse of adolescence.
[ترجمه علی امینی] آکنه از مشکلات دوران بلوغ است
|
[ترجمه گوگل]آکنه نفرین نوجوانی است
[ترجمه ترگمان] Acne \"نفرین دوران بلوغ\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The movie is a perfect distillation of adolescence.
[ترجمه علی امینی] این فیلم یک نسخه برداری کامل از دوران بلوغ است
|
[ترجمه گوگل]فیلم تقطیر کامل دوران نوجوانی است
[ترجمه ترگمان]فیلم نوعی تقطیر کامل از دوران نوجوانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I spent my childhood and adolescence in Florida.
[ترجمه گوگل]دوران کودکی و نوجوانی ام را در فلوریدا گذراندم
[ترجمه ترگمان]من دوران کودکی و adolescence رو در فلوریدا گذروندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That song is so reminiscent of my adolescence.
[ترجمه گوگل]این آهنگ خیلی یادآور دوران نوجوانی من است
[ترجمه ترگمان]این آهنگ به یاد دوران بلوغ من می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some people become very self-conscious in adolescence.
[ترجمه گوگل]برخی افراد در نوجوانی بسیار خودآگاه می شوند
[ترجمه ترگمان]بعضی از افراد در سنین بلوغ نسبت به خود خودآگاه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بلوغ (اسم)
maturity, adolescence, puberty, maturation, pubescence, nubility

نوجوانی (اسم)
adolescence

دوره جوانی (اسم)
adolescence

دورهء شباب (اسم)
adolescence

تخصصی

[بهداشت] نوجوانی

انگلیسی به انگلیسی

• age of puberty; youth
adolescence is the period of your life during which you develop from being a child into an adult.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : adolescence / adolescent
✅️ صفت ( adjective ) : adolescent
✅️ قید ( adverb ) : _
نوجوانی
The final stage before adulthood is adolescence.
نوجوانی
بلوغ
Adolescence, transitional phase of growth and development between childhood and adulthood. The World Health Organization ( WHO ) defines an adolescent as any person between ages 10 and 19. This age range falls within WHO's definition of young people, which refers to individuals between ages 10 and 24
...
[مشاهده متن کامل]

Britannica. com@
the period of time in a person's life when they are developing into an adult:
She had a troubled adolescence.
yet another novel about the joys and sorrows of adolescence
Cambridge dictionary@
Adolescence ( from Latin adolescere 'to grow up' ) is a transitional stage of physical and psychological development that generally occurs during the period from puberty to legal adulthood ( age of majority ) . Adolescence is usually associated with the teenage years, but its physical, psychological or cultural expressions may begin earlier and end later. For example, puberty now typically begins during preadolescence, particularly in females. Physical growth ( particularly in males ) and cognitive development can extend into the early twenties. Thus, age provides only a rough marker of adolescence, and scholars have found it difficult to agree upon a precise definition of adolescence
Wikipedia@
1: the period of life when a child develops into an adult : the period from puberty to maturity terminating legally at the age of majority ( see MAJORITY sense 2a )
He struggled through his adolescence
2: the state or process of growing up
3: a stage of development ( as of a language or culture ) prior to maturity
Merriam - Webster dictionary@

نوجوانی
I felt your adolescence
I am yesterday and now and in your future
How can I not know you ( inside you )
من نوجوانی تو را حس کردم
من دیروز و همین الان ( اکنون ) و آینده تو هستم
مگه میشه تو را ( درون تو را ) نشناسم
بُرنایی ، بُرناشدگی ، بالندگی ، دوران بالندگی

بپرس