adjacent

/əˈdʒeɪsənt//əˈdʒeɪsnt/

معنی: نزدیک، مجاور، همسایه، همجوار، متوالی، محدود، دیوار بدیوار
معانی دیگر: در حوالی، جنب، هم کنار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: adjacently (adv.)
• : تعریف: near or next to; adjoining.
مترادف: abutting, adjoining, bordering, conterminous, contiguous, neighboring, next, proximate
متضاد: detached, distant, faraway, nonadjacent, remote
مشابه: close, flush, near, nearby, neighbor, next-door, side by side

- We are worried about the large dead tree on the property adjacent to ours; it could fall onto our house during a storm.
[ترجمه amin] ما نگران درخت مرده در ملک همسایه خود بودیم، در حین طوفان ممکن بود روی خانه ی ما بیفتد
|
[ترجمه پاک نژاد] طوفان بسیار شدید بود. ما چشم به درخت خشکیده در ملک همسایه دوخته بودیم که هر لحظه امکان داشت روی خانه ی ما بیفتد
|
[ترجمه گوگل] ما نگران درخت خشکیده بزرگ در ملک مجاور ما هستیم ممکن است هنگام طوفان به خانه ما بیفتد
[ترجمه ترگمان] ما نگران آن درخت بزرگ و مرده در ملک مجاور ماست؛ در طول توفان می توانست به خانه ما بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- China is adjacent to India and many other countries.
[ترجمه گوگل] چین با هند و بسیاری از کشورهای دیگر همسایه است
[ترجمه ترگمان] چین در مجاورت هند و بسیاری از کشورهای دیگر قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. adjacent farms
مزارع هم جوار

2. to be adjacent
در حوالی هم بودن

3. our shops are adjacent but not adjoining
دکان های ما مجاورند ولی به هم متصل نیستند.

4. he went to the adjacent room
به اتاق مجاور رفت.

5. The vineyards of Verzy lie adjacent to those of Verzenay.
[ترجمه گوگل]تاکستان های Verzy در مجاورت تاکستان های Verzenay قرار دارند
[ترجمه ترگمان]The Verzy در مجاورت آن of قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These young students lives in adjacent rooms.
[ترجمه گوگل]این دانش آموزان جوان در اتاق های مجاور زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]این دانش آموزان جوان در اتاق های مجاور زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The spillover from the adjacent river flooded the lower fields.
[ترجمه گوگل]سرریز رودخانه مجاور مزارع پایین را سیل کرد
[ترجمه ترگمان]سرریز رودخانه مجاور باعث طغیان زمین های پست شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He sat in an adjacent room and waited.
[ترجمه گوگل]او در یک اتاق مجاور نشست و منتظر بود
[ترجمه ترگمان]او در اتاق مجاور نشسته و منتظر ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They lived in a house adjacent to the railway.
[ترجمه گوگل]آنها در خانه ای در مجاورت راه آهن زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در یک خانه مجاور راه آهن زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is a row of houses immediately adjacent to the factory.
[ترجمه گوگل]یک ردیف از خانه ها بلافاصله در مجاورت کارخانه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک ردیف از خانه ها در مجاورت کارخانه قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our farm land was adjacent to the river.
[ترجمه گوگل]زمین کشاورزی ما در مجاورت رودخانه بود
[ترجمه ترگمان]زمین های کشاورزی ما در مجاورت رودخانه قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These young students live in adjacent rooms.
[ترجمه گوگل]این دانش آموزان جوان در اتاق های مجاور زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]این دانش آموزان جوان در اتاق های مجاور زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The planes landed on adjacent runways.
[ترجمه گوگل]هواپیماها در باندهای مجاور فرود آمدند
[ترجمه ترگمان]هواپیماها در باندهای مجاور فرود آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's comforting that on an adjacent sound stage they are making a comedy called Otto: The Love Story.
[ترجمه گوگل]مایه ی آرامش است که روی صحنه ی صدای مجاور، در حال ساخت یک کمدی به نام اتو: داستان عشق هستند
[ترجمه ترگمان]آرامش بخش است که در یک مرحله صدای مجاور، آن ها کمدی به نام اوتو را می سازند: داستان عشق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was adjacent to Saint Cloud, but it was of manageable proportions and it had great romantic charm.
[ترجمه گوگل]در مجاورت سنت ابر قرار داشت، اما نسبت های قابل کنترلی داشت و جذابیت رمانتیک زیادی داشت
[ترجمه ترگمان]این شهر در مجاورت سنت کلود قرار داشت، اما قابل مدیریت بود و جذابیت رومانتیک فوق العاده ای داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نزدیک (صفت)
near, nigh, close, nearby, hand-to-hand, adjacent, adjoining, neighbor, contiguous, vicinal, accessible, relative, proximate, forthcoming, upcoming

مجاور (صفت)
nigh, hand-to-hand, abutting, adjacent, adjoining, next, neighbor, contiguous, vicinal, conterminous, limitrophe

همسایه (صفت)
abutting, adjacent, adjoining, vicinal

همجوار (صفت)
adjacent, adjoining, contiguous

متوالی (صفت)
adjacent, following, consecutive, successive, continuous, sequential, long, uninterrupted, succedent

محدود (صفت)
definite, adjacent, adjoining, moderate, limited, finite, confined, narrow, bounded, defined, terminate, determinate, limitary, parochial, straightlaced, straitlaced

دیوار به دیوار (صفت)
adjacent, adjoining

تخصصی

[عمران و معماری] مجاور
[برق و الکترونیک] مجاور
[مهندسی گاز] مجاور
[صنعت] مجاور، نزدیک
[نساجی] مجاور - کنار
[ریاضیات] نزدیک، در مجاورت بودن، متصل بودن، هم جوار، مجاور، نزدیک، هم پهلو

انگلیسی به انگلیسی

• near; next; adjoining
device joined to another device through a direct connection (computers)
if one thing is adjacent to another or if two things are adjacent, they are next to each other.

پیشنهاد کاربران

مرتبط
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : adjoin
✅️ اسم ( noun ) : adjacency
✅️ صفت ( adjective ) : adjacent / adjoining
✅️ قید ( adverb ) : adjacently
مجاور ( مثلثات )
مجاور ، حوالی ، نزدیک
چسبیده به هم adjacent rooms
کناری - مجاور
نزدیک، مجاور، همسایه

بپرس