activist

/ˈæktɪvəst//ˈæktɪvɪst/

معنی: طرفدار عمل
معانی دیگر: طرفدار عمل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who advocates a cause with vigor or militance.

- Activists lead the fight against low wages and poor working conditions for the workers.
[ترجمه گوگل] فعالان مبارزه با دستمزدهای پایین و شرایط بد کار برای کارگران را رهبری می کنند
[ترجمه ترگمان] فعالان جنگ را علیه دستمزدها پایین و شرایط کاری ضعیف برای کارگران هدایت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a gay activist
طرفدار حقوق مدنی هم جنس بازان

2. Local activist groups have become increasingly vociferous as the volume of traffic passing through the village has grown.
[ترجمه گوگل]با افزایش حجم ترافیک عبوری از روستا، گروه های فعال محلی به طور فزاینده ای پر سر و صدا شده اند
[ترجمه ترگمان]گروه های فعال محلی به طور فزاینده ای صدای جیغ مانند حجم ترافیک عبوری از این روستا را افزایش داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He's been a trade union/party activist for many years.
[ترجمه گوگل]او سالهاست که یک فعال اتحادیه کارگری/حزبی بوده است
[ترجمه ترگمان]او چندین سال است که یک فعال صنفی \/ حزبی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's been a trade union activist for many years.
[ترجمه گوگل]او سال‌ها فعال صنفی بوده است
[ترجمه ترگمان]او چندین سال است که یک فعال اتحادیه تجاری بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But as an activist, I knew how critical her work was.
[ترجمه گوگل]اما به عنوان یک فعال، می دانستم که کار او چقدر انتقادی است
[ترجمه ترگمان]اما به عنوان یک فعال، من می دانستم که کار او چقدر مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Local author and health activist Protasia Torkington officially opened the play area today.
[ترجمه گوگل]پروتاسیا تورکینگتون، نویسنده محلی و فعال سلامت، امروز به طور رسمی منطقه بازی را افتتاح کرد
[ترجمه ترگمان]Protasia Torkington، نویسنده و فعال بهداشت محلی، امروز رسما منطقه بازی را افتتاح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dreams and dialectics Hippy and student activist continue to recognize each other as allies.
[ترجمه گوگل]رویاها و دیالکتیک هیپی و فعال دانشجویی همچنان یکدیگر را به عنوان متحد می شناسند
[ترجمه ترگمان]رویاها و دیالوگ های Hippy و فعالان دانشجویی به یکدیگر به عنوان هم متحد ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Maria del Carmen Asencio, a great activist and a good friend of mine, was among them.
[ترجمه گوگل]ماریا دل کارمن آسنسیو، یک فعال بزرگ و دوست خوب من، در میان آنها بود
[ترجمه ترگمان]ماریا دل کارمن Asencio، یک فعال بزرگ و یکی از دوستان خوب من، بین آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sister Souljah is a black political activist turned rapper.
[ترجمه گوگل]خواهر سولجا یک فعال سیاسی سیاه پوست است که به رپ تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]خواهر Souljah یک فعال سیاسی سیاه پوست به نام rapper است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There they fell under the influence of activist revivalists and reformers.
[ترجمه گوگل]در آنجا تحت تأثیر احیاگران و اصلاح طلبان فعال قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]در آنجا تحت نفوذ فعالان حقوق بشر و اصلاح طلبان قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Activist Confederations were to be associate members who were to disseminate the belief in corporatism throughout the community.
[ترجمه گوگل]کنفدراسیون‌های فعال باید اعضای مرتبطی باشند که اعتقاد به شرکت‌گرایی را در سراسر جامعه منتشر کنند
[ترجمه ترگمان]گروه کنفدراسیون های عضو باید اعضایی با اعضای گروه باشد که اعتقاد به corporatism در سراسر جامعه را منتشر می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He wanted to get out of the old activist scene and transform himself into a modern, successful businessman.
[ترجمه گوگل]او می خواست از صحنه قدیمی فعالان خارج شود و خود را به یک تاجر مدرن و موفق تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]او می خواست از صحنه فعال سیاسی خارج شود و خود را تبدیل به یک تاجر موفق و موفق تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Antigang activist and actor Edward James Olmos, for one, took the podium at the 1996 Democratic national convention.
[ترجمه گوگل]ادوارد جیمز اولموس، فعال و بازیگر ضد باند، برای اولین بار در کنوانسیون ملی دموکرات ها در سال 1996 روی سکو رفت
[ترجمه ترگمان]\"ادوارد جیمز Olmos\" فعال سیاسی و فعال \"ادوارد جیمز Olmos\" (Edward James Olmos)در سال ۱۹۹۶ در گردهمایی ملی دموکرات سال ۱۹۹۶ شرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طرفدار عمل (اسم)
activist

انگلیسی به انگلیسی

• supporter of activism, one who advocates active involvement as a means to achieve political or other goals
an activist is someone who does things to bring about political or social changes.

پیشنهاد کاربران

فعال، فعال حقوق بشر
مثال: She's been an activist for human rights for many years.
او سال هاست که به عنوان یک فعال حقوق بشر فعالیت می کند.
militant, organizer, partisan
فعال. طرفدار عمل. پارتیزان. عملگرا
هوادارِ فلسفۀ عمل؛ طرفدارِ فعال، حامیِ فعال ( سیاسی ) ؛ اهلِ مبارزه؛ مبارزان ( در جمع )
فعال مدنی
با توجه به تعریفی که از activism داده میشه. به نظرم بهترین معادل برای اکتیویست فعال مدنیه یعنی کسانی که برای بهبود مدنیت بشر تلاش عملی می کنند.
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Activism
مطالبه گر
کنشگر
دوستان گرامی وقتی مفهوم کلمه یا عبارتی را ازطریق کمک کاربران متوجه میشویم حداقل کاری که میتوانیم بکنیم، لایک کردن آن معنی به منظور دلگرم نمودن آن مترجم برای ادامه کار و کمک بیشتر آتی به خودمان است. زبان فارسی مانند هر دارایی دیگری برای بقا نیازمند کمک همه فارسی دانان برای بقا است.
...
[مشاهده متن کامل]

حق خودش میدونه شاکی باشه
فعال
# political activists
# Human rights �activists
# an animal rights activist
کنشگر
عضو فعال
عمل گرا
عمل باور
طرفدار عمل
فعال سیاسی یا اجتماعی
فعال اجتماعی
a person who is active
فعال
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس