act up

/ˈæktˈəp//æktʌp/

(عامیانه) 1- لوس شدن، شیطانی کردن 2- ملتهب و دردناک شدن، خودسری کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to behave in a bad or mischievous way; misbehave.
مترادف: carry on, fool around, misbehave
مشابه: goof off, rebel, transgress

(2) تعریف: to malfunction.
مترادف: break down, malfunction
مشابه: break

(3) تعریف: to happen again or return, as an illness or malfunction.
مترادف: recur, return

- My allergies are acting up.
[ترجمه گوگل] آلرژی من در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان] آلرژی های من عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The car's engine is beginning to act up.
[ترجمه ب] موتور ماشین شروع به بد کار کردن میکند
|
[ترجمه گوگل]موتور ماشین شروع به کار می کند
[ترجمه ترگمان]موتور اتومبیل شروع به کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I hope you'll act up to the good advice I've given you.
[ترجمه گوگل]امیدوارم به توصیه های خوبی که به شما داده ام عمل کنید
[ترجمه ترگمان]امیدوارم به نصیحت خوبی که بهت دادم عمل کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I hope that he will act up to his promise.
[ترجمه گوگل]امیدوارم به قولش عمل کند
[ترجمه ترگمان] امیدوارم که اون به قولش عمل کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. to act up to one's principles,etc.
[ترجمه گوگل]عمل کردن بر اساس اصول خود و غیره
[ترجمه ترگمان]تا به اصول و اصول اخلاقی پایبند باشند و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The kid likes to act up for the benefit of anyone who cares to notice.
[ترجمه گوگل]بچه دوست دارد به نفع هرکسی که توجه دارد رفتار کند
[ترجمه ترگمان]اون بچه دوست داره برای هر کسی که بهش اهمیت میده عمل کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Watch Ricky. He sometimes likes to act up in class.
[ترجمه گوگل]ریکی را تماشا کنید او گاهی اوقات دوست دارد در کلاس بازی کند
[ترجمه ترگمان] مراقب \"ریکی\" باش بعضی وقتا دوست داره تو کلاس عمل کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He like to act up and pretend that he is special.
[ترجمه گوگل]او دوست دارد بازی کند و وانمود کند که خاص است
[ترجمه ترگمان]دوست دارد وانمود کند که استثنایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We should act up to those principles and examples.
[ترجمه گوگل]ما باید به آن اصول و مصادیق عمل کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید به این اصول و مثال های آن عمل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mr Ye tried to act up to his reputation.
[ترجمه گوگل]آقای یه سعی کرد مطابق شهرت خود عمل کند
[ترجمه ترگمان]آقای شما سعی کردید به شهرت او عمل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Little children always act up with their parents at home.
[ترجمه گوگل]بچه های کوچک همیشه با والدین خود در خانه رفتار می کنند
[ترجمه ترگمان]بچه های کوچک همیشه با پدر و مادرشان در خانه رفتار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What you say means very little unless you act up to it.
[ترجمه گوگل]آنچه شما می گویید بسیار کم معنی است مگر اینکه به آن عمل کنید
[ترجمه ترگمان] چیزی که میگی یعنی خیلی کم، مگر اینکه خودت باه اش رفتار کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The children always act up when their mother is out.
[ترجمه گوگل]بچه ها همیشه وقتی مادرشان بیرون است دست به کار می شوند
[ترجمه ترگمان]بچه ها همیشه وقتی مادرشان بیرون است رفتار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We need to act up and stand for what we believe in.
[ترجمه گوگل]ما باید عمل کنیم و برای چیزی که به آن اعتقاد داریم بایستیم
[ترجمه ترگمان]ما باید عمل کنیم و منتظر چیزی باشیم که بهش اعتقاد داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The children always act up at home in holidays.
[ترجمه گوگل]بچه ها همیشه در تعطیلات در خانه بازی می کنند
[ترجمه ترگمان]بچه ها همیشه در تعطیلات در خانه به سر می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• malfunction, operate abnormally; behave strangely or abnormally; behave in a disorderly manner, behave disobediently; show off, behave in a way that draws attention to oneself

پیشنهاد کاربران

Act up= behave or function improperly درست عمل نکردن، بازی در آوردن
به معنای عود کردن بیماری هم هست
my migraine is acting up again
میگرن من دوباره عود کرده
My internet is acting up : اینترنتم به خوبی کار نمیکنه
یا داره مسخره بازی در میاره
عین آدم رفتار نکردن
شروع به درد کردن
درد گرفتن
To start hurting
عمل کردن، بازی در آوردن، ریپ زدن
To behave badly, like a child
مترادف با play up
درست کار نکردن، خراب بودن
بازی درآوردن
ادا دادن
خراب شدن
بازی در آوردن
بچه گونه رفتار کردن
معنی خیلی روان دو کلمه ای act up را می توان "بازی در آوردن"ترجمه کرد مثل :The car's engine is beginning to act up یعنی موتور ماشین داره بازی در میاره
این کلمه رو موقع هایی هم به کار میبرن که کامپیوتر خراب شده مثلا:
My PC is acting up again
یعنی: کامپیوترم باز خراب شد، یا کامپیوترم باز ارور یا رد داد
بد رفتاری کردن
Act up=cause trouble
Act up
به جای کسی کاری رو انجام دادن ( سمت )
act up = behave badly = operate badly
مشکل ساز
cause problems child
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس