accession

/əkˈseʃn̩//ækˈseʃn̩/

معنی: نزدیکی، ورود، جلوس، تابع وصول، دخول، پیشرفت، نیل، شیوع، تملک نماء، نمایات، الحاق حقوق، شرکت در مالکیت، افزایش، شییء اضافه یا الحاق شده، تابع وصول کردن
معانی دیگر: (در مورد جاه و مقام به ویژه سلطنت) جلوس، نیل به مقام، رسیدن، کسب، تحصیل، بر لیست موجودی ها افزودن، ملحق کردن، الحاق کردن، توافق، رضا، رضایت، (کتابخانه و موزه) افزون (بر متعلقات)، افزوده، (حقوق) پیوستن به معاهده، n : نزدیکی، نیل بجاه و مقام بخصوص سلطنت، طب شیوع، بروز، نمائات حیوان و درخت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of coming into possession of an office, title, or the like.
مترادف: assumption, succession
مشابه: attainment, inheritance, installation, promotion, rise

(2) تعریف: an addition or increase.
مترادف: acquisition, addition, increase
متضاد: discard
مشابه: augmentation, contribution, enlargement, expansion, gain, increment

- an accession of land
[ترجمه گوگل] الحاق زمین
[ترجمه ترگمان] جلوس بر تخت سلطنت،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- accessions to the museum collection
[ترجمه گوگل] الحاقات به مجموعه موزه
[ترجمه ترگمان] الحاق به مجموعه موزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the act or process of agreeing; assent.
مترادف: agreement, assent
متضاد: demur, dissension
مشابه: accord, accordance, concurrence, consent
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: accessions, accessioning, accessioned
مشتقات: accessional (adj.)
(1) تعریف: to catalogue in order of acquiring, as in a library or museum.
مترادف: catalogue
مشابه: classify, codify, enter, enumerate, file, index, list, record

(2) تعریف: to obtain, as for a collection.
مترادف: acquire, obtain

جمله های نمونه

1. The accession of the new president was a splendid pageant.
[ترجمه شان] جلوس رییس جمهور جدید با نمایش با شکوهی انجام شد.
|
[ترجمه گوگل]روی کار آمدن رئیس جمهور جدید یک نمایش باشکوه بود
[ترجمه ترگمان]انتصاب رئیس جمهور جدید یک نمایش باشکوه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His accession to the important post was a big event.
[ترجمه گوگل]پیوستن او به این پست مهم یک رویداد بزرگ بود
[ترجمه ترگمان]جلوس او به این پست مهم رویدادی بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. 1926 was the year of Emperor Hirohito's accession to the throne.
[ترجمه شان] سال 1926 زمان جلوس امپراتور هیروهیتو بر تخت سلطنت بود.
|
[ترجمه گوگل]سال 1926 سال به سلطنت رسیدن امپراتور هیروهیتو بود
[ترجمه ترگمان]سال ۱۹۲۶، سال پادشاهی جلوس امپراتور بر تخت سلطنت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But in the circumstances of 1483 an immediate accession may have seemed to offer real advantages.
[ترجمه گوگل]اما در شرایط 1483 ممکن است به نظر برسد که الحاق فوری مزایای واقعی را به همراه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اما به نظر می رسید که در شرایط سال ۱۴۸۳ تا به حال جلوس بر تخت سلطنت، امتیازات واقعی را پیشنهاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Edward II's accession later that year accelerated his rise.
[ترجمه گوگل]الحاق ادوارد دوم در اواخر همان سال به ظهور او سرعت بخشید
[ترجمه ترگمان]جلوس ادوارد دوم در همان سال افزایش او را تسریع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The state of those relations, on Gorbachev's accession, was not an encouraging one.
[ترجمه گوگل]وضعیت آن روابط، در زمان الحاق گورباچف، دلگرم کننده نبود
[ترجمه ترگمان]وضعیت این روابط در مورد الحاق گورباچف یک عامل دلگرم کننده نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He adds that the line between accession and adhesion is poorly defined.
[ترجمه گوگل]او می افزاید که خط بین الحاق و چسبندگی به خوبی تعریف نشده است
[ترجمه ترگمان]او اضافه می کند که خط بین الحاق و چسبندگی به طور ضعیف تعریف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A general right of accession would have created a major inroad into the continuing bilateralism of even multilateral treaties.
[ترجمه گوگل]حق الحاق عمومی، تهاجم بزرگی به دوجانبه گرایی مستمر حتی معاهدات چندجانبه ایجاد می کرد
[ترجمه ترگمان]حق کلی جلوس بر تخت سلطنت، یورش بزرگی به the ادامه دار حتی معاهدات چند جانبه، به وجود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After the young Edward's accession in 1307 Beaumont rose rapidly.
[ترجمه گوگل]پس از به قدرت رسیدن ادوارد جوان در سال 1307، بومونت به سرعت رشد کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از جلوس ادوارد به سلطنت، ۱۳۰۷ به سرعت بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The same unity can be seen after Richard's accession.
[ترجمه گوگل]همین وحدت را می توان پس از الحاق ریچارد مشاهده کرد
[ترجمه ترگمان]همین اتحاد را می توان بعد از جلوس ریچارد به آن دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her accession in November 1558 brought to an end a period of terrible insecurity in her life.
[ترجمه گوگل]الحاق او در نوامبر 1558 به یک دوره ناامنی وحشتناک در زندگی او پایان داد
[ترجمه ترگمان]جلوس وی در نوامبر سال ه ق (م)، پایان دوره ناامنی وحشتناکی را در زندگی خود به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The anniversary of the accession of George I, 1 August, was marked by an exciting event on the river.
[ترجمه گوگل]سالگرد الحاق جورج اول، 1 اوت، با یک رویداد هیجان انگیز در رودخانه مشخص شد
[ترجمه ترگمان]سالگرد جلوس جورج سوم در ۱ آگوست، رویداد هیجان انگیزی بر روی رودخانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Aethelbald's accession broke the monopoly of royal power in Mercia by Penda and his descendants which had lasted over seventy years.
[ترجمه گوگل]الحاق آتلبالد انحصار قدرت سلطنتی در مرسیا توسط پندا و فرزندانش را شکست که بیش از هفتاد سال به طول انجامید
[ترجمه ترگمان]جلوس بر تخت سلطنت، انحصار قدرت سلطنت را در Mercia به وسیله Penda و نوادگان او که بیش از هفتاد سال به طول انجامیده بود، درهم شکستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. On his accession he was crowned and anointed by ecclesiastics.
[ترجمه گوگل]در هنگام به سلطنت رساندن او توسط کلیساها تاج گذاری و مسح شد
[ترجمه ترگمان]وی پس از جلوس بر تخت سلطنت، توسط روحانیان تاج گذاری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Effects of different accession of cysteamine in daily feed on carcass quality and serum parameters of mutton sheep were studied by random trial.
[ترجمه گوگل]تأثیر ترکیبات مختلف سیستامین در خوراک روزانه بر کیفیت لاشه و پارامترهای سرمی گوسفند گوسفند به روش کارآزمایی تصادفی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]اثرات of مختلف of در خوراک روزانه بر روی کیفیت لاشه و پارامترهای سرم بره گوسفند به وسیله آزمایش تصادفی مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نزدیکی (اسم)
abutment, proximity, vicinity, adjacency, affinity, rapprochement, approximation, accession, adduction, imminence, verge, contiguity, going-on, imminency, propinquity, vicinage

ورود (اسم)
entry, entrance, accession, arrival, importation, influx, ingress, entree, admittance, infare, ingression, inning, introgression, introit

جلوس (اسم)
accession

تابع وصول (اسم)
accession

دخول (اسم)
admission, entry, accession, arrival, inclusion, ingress, entree, admittance, infare, incoming

پیشرفت (اسم)
advance, accession, progress, improvement, development, progression, growth, proceeding, advancement, rise, promotion, lift, furtherance, headway

نیل (اسم)
attainment, accession, indigo, bluing, blueing

شیوع (اسم)
accession, prevalence, outbreak, spread, rampancy, burst, break-out

تملک نماء (اسم)
accession

نمایات (اسم)
accession

احقاق حقوق (اسم)
accession

شرکت در مالکیت (اسم)
accession, partnership

افزایش (اسم)
amplification, augmentation, increase, addition, gain, intensification, accession, increment, growth, addendum, accretion, summation, enhancement, adjunction, auxesis, multiplication, scale-up

شیء اضافه یا الحاق شده (اسم)
accession

تابع وصول کردن (فعل)
accession

تخصصی

[حقوق] ملحق شدن کشوری به یک معاهده بین المللی، حق تملک نمائات

انگلیسی به انگلیسی

• arrival, attainment; act of coming into high office, succession
accession is the act of taking up a position as the ruler of a country.

پیشنهاد کاربران

1. دستیابی، رسیدن؛ به قدرت رسیدن
2. الحاق، انضمام، پیوستن؛ افزایش
accession to the throne
جلوس، بر تخت نشستن
1 -
the time when someone starts a position of authority, especially a king or queen
زمانی که شخصی یک مقام دارای قدرت را شروع می کند، به ویژه یک پادشاه یا ملکه، تاجگذاری
Monarch will step down on 14 January, the 52nd anniversary of her accession, and leave the throne to her son Frederik.
...
[مشاهده متن کامل]

1926 was the year of Emperor Hirohito's accession to the throne.
2 -
the time when a country officially joins a group of countries or signs an agreement
زمانی که یک کشور رسماً به گروهی از کشورها می پیوندد یا توافق نامه ای را امضا می کند، پیوستن به
Poland's accession to the EU
Since the collapse of Soviet communism in 1991, Russia’s invasion of Ukraine in 2022 and Finland’s accession to Nato in 2023, the museum has successively changed its exhibits.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/accession
accession talks ( مذاکرات )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : accede / accessorize
✅️ اسم ( noun ) : accession / accessory
✅️ صفت ( adjective ) : accessory
✅️ قید ( adverb ) : _
در حقوق: تایید رسمی
accession ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: نمونۀ شماره دار
تعریف: هریک از نمونه های موجود در بانک ژن
به تخت نشستن
تاجگذاری
الحاق به معاهده
تبعیت
شمارۀ بازیابی - دسترسی ( مثلا در کتابخانه یا موزه )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس