accessible

/ækˈsesəbl̩//əkˈsesəbl̩/

معنی: نزدیک، در دسترس، دست یافتنی، قابل وصول، دستیابی پذیر، امادهء پذیرایی، حی و حاضر، دم دستی
معانی دیگر: قابل دسترسی، قابل دخول، وارد شدنی، سهل الوصول، سهل آموز، قابل فهم، همه کس فهم، تاثیرپذیر، نفوذپذیر، خوش برخورد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: accessibly (adv.), accessibility (n.)
(1) تعریف: easily approachable, entered, or used.
مترادف: approachable, open, reachable
متضاد: inaccessible, out-of-the-way, solitary
مشابه: available, convenient, handy, wide-open

- The mountain resort is accessible only by train.
[ترجمه گوگل] تفرجگاه کوهستانی فقط با قطار قابل دسترسی است
[ترجمه ترگمان] این تفریحگاه کوهستانی تنها با قطار در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This building is accessible for handicapped people.
[ترجمه گوگل] این ساختمان برای افراد معلول قابل دسترسی است
[ترجمه ترگمان] این ساختمان برای افراد معلول در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: able to be approached, reached, or obtained; available.
مترادف: approachable, available, handy, obtainable, on hand, reachable
متضاد: inaccessible, unapproachable
مشابه: nearby, open

- The school principal is not always accessible, so you may have to speak with her assistant.
[ترجمه قاسم آباده ای] مدیرمدرسه همه وقت در دسترس نیست؛ بنابر این شما میتوانید با دستیار ایشان صحبت کنید.
|
[ترجمه گوگل] مدیر مدرسه همیشه در دسترس نیست، بنابراین ممکن است مجبور شوید با دستیار او صحبت کنید
[ترجمه ترگمان] مدیر مدرسه همیشه در دسترس نیست، پس شما می توانید با دستیار خود صحبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Computers make all kinds of information accessible to users.
[ترجمه گوگل] رایانه ها انواع اطلاعات را در دسترس کاربران قرار می دهند
[ترجمه ترگمان] کامپیوترها تمام اطلاعات را در دسترس کاربران قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: susceptible to; open (usu. fol. by "to").
مترادف: liable, open, subject, susceptible
متضاد: impervious
مشابه: manipulable, vulnerable

- He is accessible to flattery.
[ترجمه قاسم آباده ای] تملق کردن بر او تاثیر میکند.
|
[ترجمه گوگل] او در دسترس چاپلوسی است
[ترجمه ترگمان] از او تملق می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an accessible and honest man
یک مرد خوش برخورد و امین

2. readily accessible to the non-professional reader
به آسانی قابل درک برای خوانندگان غیرمتخصص

3. he is accessible to flattery
چاپلوسی در او اثر می کند.

4. a town which is accessible by train
شهری که می توان با راه آهن به آن رفت و آمد کرد.

5. Medicine should not be kept where it is accessible to children.
[ترجمه leila] بهتر است دارو در جایی که در دسترس کودکان است نگهداری نشود.
|
[ترجمه گوگل]دارو نباید در جایی که در دسترس کودکان باشد نگهداری شود
[ترجمه ترگمان]پزشکی نباید در جایی نگهداری شود که برای کودکان در دسترس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The causeway to the island is only accessible at low tide.
[ترجمه گوگل]گذرگاه به جزیره فقط در زمان جزر قابل دسترسی است
[ترجمه ترگمان]جاده منتهی به جزیره تنها در آب های آرام قابل دسترسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The museum is easily accessible by public transport.
[ترجمه گوگل]این موزه به راحتی با وسایل نقلیه عمومی قابل دسترسی است
[ترجمه ترگمان]حمل و نقل عمومی به راحتی در دسترس عموم قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The museum is easily accessible by car.
[ترجمه گوگل]این موزه به راحتی با ماشین قابل دسترسی است
[ترجمه ترگمان]این موزه به راحتی با اتومبیل در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Public places are becoming more accessible to people with disabilities.
[ترجمه گوگل]مکان های عمومی برای افراد دارای معلولیت در دسترس تر می شوند
[ترجمه ترگمان]مکان های عمومی برای افراد دارای معلولیت بیشتر در دسترس مردم قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These documents are not accessible to the public.
[ترجمه گوگل]این اسناد در دسترس عموم نیست
[ترجمه ترگمان]این اسناد در دسترس عموم قرار ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Centre is easily accessible to the general public.
[ترجمه گوگل]این مرکز به راحتی برای عموم قابل دسترسی است
[ترجمه ترگمان]این مرکز به راحتی در دسترس عموم مردم قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The information is readily accessible on the Internet.
[ترجمه گوگل]اطلاعات به راحتی در اینترنت قابل دسترسی است
[ترجمه ترگمان]اطلاعات به راحتی در اینترنت قابل دسترسی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is proud that his wife is accessible to reason.
[ترجمه گوگل]او به این افتخار می کند که همسرش در دسترس عقل است
[ترجمه ترگمان]او افتخار می کند که همسرش به دلایل منطقی در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The beach should be accessible to everyone.
[ترجمه گوگل]ساحل باید برای همه قابل دسترسی باشد
[ترجمه ترگمان]ساحل باید برای همه قابل دسترس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The files are accessible over a network.
[ترجمه گوگل]فایل ها از طریق شبکه قابل دسترسی هستند
[ترجمه ترگمان]فایل های موجود در یک شبکه در دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The college is easily accessible by road .
[ترجمه گوگل]دسترسی به کالج از طریق جاده آسان است
[ترجمه ترگمان]این کالج به راحتی در دسترس جاده قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. It is written in simple language, immediately accessible to the reader.
[ترجمه گوگل]به زبانی ساده نوشته شده است که بلافاصله در دسترس خواننده است
[ترجمه ترگمان]آن به زبان ساده نوشته شده و بلافاصله برای خواننده در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نزدیک (صفت)
near, nigh, close, nearby, hand-to-hand, adjacent, adjoining, neighbor, contiguous, vicinal, accessible, relative, proximate, forthcoming, upcoming

در دسترس (صفت)
hand-to-hand, available, accessible, attainable

دست یافتنی (صفت)
accessible, achievable

قابل وصول (صفت)
receivable, accessible, achievable

دستیابی پذیر (صفت)
accessible

امادهء پذیرایی (صفت)
accessible

حی و حاضر (صفت)
ready, accessible

دم دستی (صفت)
accessible, handy, standby

تخصصی

[ریاضیات] قابل دسترسی

انگلیسی به انگلیسی

• approachable; easily obtainable; easy to relate to; persuadable, easy to influence
if a place is accessible, you are able to reach it.
if something is accessible to people, they are able to use it or understand it easily.

پیشنهاد کاربران

1. پذیرا، تأثیر پذیر
2. قابل فهم، آسان فهم ( کتاب، اثرِ هنری و غیره )
Dont keep medicine accessible children
دارو را در دسترس کودکان نگه ندار
قابل فهم
آشکار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : access
✅️ اسم ( noun ) : access / accessibility
✅️ صفت ( adjective ) : accessible
✅️ قید ( adverb ) : accessibly
میسّر، امکان پذیر، شدنی
عامه فهم
مناسب/مخصوص معلولین
دسترس پذیر
در دسترس
موجود
راحت و اسان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس