absentee

/ˌæbsənˈtiː//ˌæbsənˈtiː/

معنی: مالک غایب، شخص غایب
معانی دیگر: غایب، مالک غایب از ملک، مفقودالاثر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who is absent, esp. from duty, work, or property.
مشابه: shirker, slacker, truant

- Due to the high number of absentees, work had to be discontinued.
[ترجمه گوگل] به دلیل تعداد زیاد غایبان، کار باید متوقف می شد
[ترجمه ترگمان] با توجه به تعداد زیاد of، کار باید قطع می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to one who is absent.
مشابه: absent, truant

- The tenants claimed that the absentee landlord neglected the property.
[ترجمه گوگل] مستاجران مدعی بودند که مالک غایب نسبت به ملک بی توجهی کرده است
[ترجمه ترگمان] The مدعی بودند که مالک absentee ملک را نادیده گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. absentee landlord
مالکی که در ملک خود زندگی نمی کند

2. a resident landlord takes better care of the land than an absentee landlord
ملاک ساکن در ملک،بهتر از ملاک غایب به زمین می رسد.

3. There was only one absentee because everybody knew the meeting was very important.
[ترجمه گوگل]فقط یک نفر غایب بود زیرا همه می دانستند که جلسه بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]فقط یک فرد غایب بود چون همه می دانستند که جلسه خیلی مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The house has an absentee landlord, who visits the property once a year.
[ترجمه گوگل]خانه صاحبخانه غایبی دارد که سالی یک بار به ملک مراجعه می کند
[ترجمه ترگمان]خانه اربابی دارد که سالی یک بار به ملک سر می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was charged with being an absentee.
[ترجمه گوگل]اتهام او غایب بود
[ترجمه ترگمان]اون متهم به فرد غایب بودن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Absentee fathers will be forced to pay child maintenance.
[ترجمه گوگل]پدران غایب مجبور به پرداخت نفقه فرزند خواهند شد
[ترجمه ترگمان]پدران Absentee مجبور خواهند شد نگهداری کودک را بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was the absentee landlord of her own body and mind.
[ترجمه گوگل]او مالک غایب بدن و ذهن خودش بود
[ترجمه ترگمان]او صاحب مسافرخانه و ذهن خودش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Right fielder Raul Mondesi was the only absentee on Tuesday, when the Dodgers held their first full-squad workout.
[ترجمه گوگل]رائول موندسی، بازیکن راست، تنها غایب روز سه‌شنبه بود، زمانی که داجرز اولین تمرین کامل خود را برگزار کرد
[ترجمه ترگمان]مدافع راست رائول Mondesi تنها در روز سه شنبه بود، در حالی که تیم Dodgers اولین ورزش خود را در تیم برگزار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Voice over Largely because of absentee owners, the gardens at Shotover have changed remarkably little.
[ترجمه گوگل]صدای بیش از حد عمدتاً به دلیل غایب مالکان، باغ‌های Shotover تغییر قابل ملاحظه‌ای نداشته است
[ترجمه ترگمان]صدای تا حد زیادی به خاطر مالکان absentee، باغ ها در Shotover به طور قابل ملاحظه ای تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can also get an absentee ballot within three days if your application is received before Oct. 2
[ترجمه گوگل]همچنین اگر درخواست شما قبل از 2 اکتبر دریافت شده باشد، می توانید ظرف سه روز برگه رای غیابی دریافت کنید
[ترجمه ترگمان]در صورتی که تقاضانامه تان قبل از ۲ اکتبر دریافت شود، می توانید در عرض سه روز یک برگه رای دریافت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Legislation was introduced to expropriate land from absentee landlords and redistribute it to peasants.
[ترجمه گوگل]قانونی برای سلب مالکیت زمین از مالکان غایب و توزیع مجدد آن بین دهقانان وضع شد
[ترجمه ترگمان]قانونگذاری به expropriate زمین از زمین داران absentee داده شد و توزیع آن را به دهقانان توزیع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Absentee landlords and large concentrations of landholdings were virtually eliminated.
[ترجمه گوگل]مالکان غایب و تمرکز زیاد زمین ها عملاً حذف شدند
[ترجمه ترگمان]مالکان زمین داران و غلظت های زیاد مالکان زمین عملا از بین رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Perhaps the most surprising absentee from most general discussions of colour is its use in the visual arts.
[ترجمه گوگل]شاید شگفت‌انگیزترین غایب در بیشتر بحث‌های عمومی رنگ، استفاده از آن در هنرهای تجسمی باشد
[ترجمه ترگمان]شاید the absentee در اکثر بحث های عمومی استفاده از آن در هنرهای تجسمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An absentee ballot was counted in that race and moved the candidates further apart.
[ترجمه گوگل]یک برگه رای غایب در آن رقابت شمارش شد و نامزدها را از هم دورتر کرد
[ترجمه ترگمان]یک رای غیابی در آن مسابقه شمارش شد و کاندیداها را از هم جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Remaining tenants were more secure than hitherto. Absentee landlords and large concentrations of landholdings were virtually eliminated.
[ترجمه گوگل]مستأجران باقیمانده نسبت به قبل از امنیت بیشتری برخوردار بودند مالکان غایب و تمرکز زیاد زمین ها عملاً حذف شدند
[ترجمه ترگمان]مستاجران باقی مانده تا به حال مطمئن تر شده بودند مالکان زمین داران و غلظت های زیاد مالکان زمین عملا از بین رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مالک غایب (اسم)
absentee

شخص غایب (اسم)
absentee

انگلیسی به انگلیسی

• one who is not present, one who is absent
an absentee is a person who should be in a particular place but who is not there.

پیشنهاد کاربران

فرد غایب، مالک غایب، مفقودالاثر، شخص غایب، علوم نظامی: نهست
غایب
to vote absentee: غیر حضوری رای دادن
آدمِ از زیرِ کار در رو، آدمِ از کار گریز
خفیه. سرّی
مثل علوم و مکاتب خفیه یا سرّی.
نهفته ( هنگامی که به عنوان صفت برای شخصیت بکار برود. )

بپرس