abridge

/əˈbrɪdʒ//əˈbrɪdʒ/

معنی: مختصر کردن، کوتاه کردن، خلاصه کردن
معانی دیگر: تلخیص کردن، به اختصار بیان کردن، به صورت فشرده در آوردن، محروم کردن، کم کردن، (از قدرت یا اعتبار ) کاستن، محدود کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: abridges, abridging, abridged
مشتقات: abridgable (adj.), abridged (adj.), abridger (n.)
(1) تعریف: to shorten without removing basic contents; condense.
مترادف: compress, condense, curtail, cut, cut down, digest, shorten, truncate
متضاد: amplify, expand, extend, lengthen
مشابه: abstract, brief, contract, epitomize, summarize, synopsize

- Some of the classic novels have been abridged so that they may be read by younger readers.
[ترجمه گوگل] برخی از رمان های کلاسیک خلاصه شده اند تا توسط خوانندگان جوان تر خوانده شوند
[ترجمه ترگمان] برخی از رمان های کلاسیک به گونه ای خلاصه شده اند که ممکن است توسط خوانندگان جوان خوانده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to lessen, curtail, or deprive.
مترادف: curtail, cut, decrease, deprive, lessen, reduce
متضاد: amplify, expand, extend
مشابه: cut out, diminish, narrow, retrench, shut off, subtract

- Because of this incident, the school has abridged student privileges.
[ترجمه گوگل] به دلیل این حادثه، مدرسه امتیازات دانش آموزان را کوتاه کرده است
[ترجمه ترگمان] به دلیل این حادثه، این مدرسه حقوق دانش آموزان را خلاصه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he tried to abridge the story into ten pages
کوشید داستان را در ده صفحه خلاصه کند.

2. It was abridged from the original work.
[ترجمه گوگل]از اثر اصلی خلاصه شده بود
[ترجمه ترگمان]خلاصه آن را از کار اصلی خود درآورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The book was abridged for children.
[ترجمه گوگل]این کتاب مختص کودکان بود
[ترجمه ترگمان]این کتاب برای کودکان خلاصه می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She has been asked to abridge the novel for radio.
[ترجمه گوگل]از او خواسته شده است که رمان را برای رادیو خلاصه کند
[ترجمه ترگمان]از او خواسته شده است که این رمان را برای رادیو ملاحظه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The play was abridged for TV.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه برای تلویزیون خلاصه شد
[ترجمه ترگمان]این نمایش برای تلویزیون خلاصه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The abridged edition was published in 198
[ترجمه گوگل]نسخه خلاصه شده در سال 198 منتشر شد
[ترجمه ترگمان]این نسخه در ۱۹۸ مورد به چاپ رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They have brought out an abridged edition of the encyclopedia.
[ترجمه گوگل]آنها نسخه مختصری از دایره المعارف را آورده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها نسخه کوتاهی از دایره المعارف انگلیسی را بیرون آورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This story must be abridged.
[ترجمه گوگل]این داستان را باید خلاصه کرد
[ترجمه ترگمان]این داستان باید خلاصه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The children read the novel in its abridged version.
[ترجمه گوگل]بچه ها رمان را به صورت خلاصه شده خواندند
[ترجمه ترگمان]بچه ها رمان را در ترجمه خلاصه آن می خوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The rights of citizens must not be abridged.
[ترجمه گوگل]حقوق شهروندی نباید کوتاه شود
[ترجمه ترگمان]حقوق شهروندان نباید خلاصه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I've only read the abridged edition/version of her novel.
[ترجمه گوگل]من فقط نسخه/نسخه خلاصه شده رمان او را خوانده ام
[ترجمه ترگمان]من فقط ویرایش خلاصه رمان او را خوانده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The book is an abridged account of his experiences in India before Independence.
[ترجمه گوگل]این کتاب شرح مختصری از تجربیات او در هند قبل از استقلال است
[ترجمه ترگمان]این کتاب شرح خلاصه تجربیات او در هند قبل از استقلال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is a further abridged version.
[ترجمه گوگل]این یک نسخه خلاصه شده بیشتر است
[ترجمه ترگمان]این یک نسخه خلاصه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The court has power to extend or abridge time under s 376 as mentioned in section 2 above.
[ترجمه گوگل]دادگاه قدرت تمدید یا کوتاه کردن زمان را تحت s 376 دارد همانطور که در بخش 2 در بالا ذکر شد
[ترجمه ترگمان]این دادگاه دارای قدرت گسترش یا مختصر کردن زمان مورد نظر در بخش ۲ فوق الذکر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The standard can always be abridged if the requirements of the children require the case to be heard very quickly.
[ترجمه گوگل]اگر الزامات کودکان ایجاب کند که پرونده خیلی سریع رسیدگی شود، همیشه می توان استاندارد را خلاصه کرد
[ترجمه ترگمان]در صورتی که الزامات مورد نیاز کودکان به سرعت زیاد شنیده شود، این استاندارد می تواند خلاصه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مختصر کردن (فعل)
abbreviate, abridge, brief, shorten, simplify

کوتاه کردن (فعل)
curtail, abbreviate, abridge, brief, shorten, truncate, dock, formulate, stag, clip

خلاصه کردن (فعل)
abridge, brief, sum up, summarize, make an abstract, epitomize, foreshorten, make a resume

تخصصی

[ریاضیات] خلاصه کردن، کوتاه کردن، مختصر کردن

انگلیسی به انگلیسی

• condense, shorten

پیشنهاد کاربران

کوتاه کردن، تلخیص کردن، مختصر کردن، خلاصه کردن، محدود کردن، کاستن، کاهش دادن، زدن از
محدود کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : abridge
✅️ اسم ( noun ) : abridgement
✅️ صفت ( adjective ) : abridged
✅️ قید ( adverb ) : _
خلاصه کردن
مختصر کردن
کوتاه کردن
کم کردن
محدود کردن
خلاصه کردن، تلخیص

بپرس