94 1627 100 1 a bomb /ˈeɪbɒm/ /ˈeɪbɒm/بمب اتمی بررسی کلمه a bomb اسم ( noun )• : تعریف: an atomic bomb. معنی عبارات مرتبط با a bomb به فارسی a bomb proof buildingعمارتی که بمب بدان کارگر نباشد it costs a bomb(انگلیسی ـ خودمانی) خیلی گران است، هزینه ی آن سر به فلک می زند it goes down a bomb(انگلیس - خودمانی) بسیار موفق است it goes like a bomb(خودمانی) خیلی تند می رود، مثل برق می رود | a bomb proof building | a branch | a breath of air | a breed apart | a bright idea | معنی a bomb در دیکشنری تخصصی A bomb[زمین شناسی] بمب اتمی . | a cheval | a cross b | a d converter | A D converter or ADC | A display | معنی کلمه a bomb به انگلیسی a bomb• an a-bomb is an atom bomb. assemble a bomb• make an explosive device defuse a bomb• neutralize a bomb, remove the fuse from an explosive devise so it cannot be detonated a bomb را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها سبحان سنچولی > سنچولی Rozy > additive پدارام احمدی > میفکن Siya > the following H. M > assisted Hanan Esmaili > slip off محمد > زایا محمد علی کریمی > get out نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته حسن پاپیسارافرجپورموسیFigureDark Light محمد حاتمی نژادFarhoodعلی باقری فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته لرکی فارس حسنا یک غازی نام کره ای لر زراسوند بند گران