applied

/əˈplaɪd//əˈplaɪd/

معنی: عملی، کابردی، کاربسته، بکاربرده، وضع معموله، برای هدف معین بکار رفته
معانی دیگر: کاربردی، عملی (در مقابل: نظری یا ناکاربردی (theoretic(al)، بکار بردنی، بکاربرده شده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having a practical relevance.
متضاد: abstract

- applied mathematics
[ترجمه گوگل] ریاضیات کاربردی
[ترجمه ترگمان] ریاضیات کاربردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. applied sciences
علوم کاربردی

2. ali applied to his uncle for help
علی از عمویش درخواست کمک کرد.

3. he applied himself to the study of chemistry
او تمام تلاش خود را صرف مطالعه شیمی کرد.

4. we applied measures to prevent the spread of infection
دست به کار شدیم تا جلو گسترش عفونت را بگیریم.

5. he has applied to several places for a job
او به چندین جا برای کار مراجعه کرده است.

6. the driver applied the brakes and the car screeched
راننده ترمز گرفت و ماشین صدای گوشخراشی کرد.

7. if i had read the advertisement i would have applied for the job
اگر آگهی را خوانده بودم برای آن شغل درخواست داده بودم.

8. it is nice if the test of experience is applied
خوش بود گر محک تجربه آید به میان

9. the same standards used in steel must in justice be applied to other industries
همان معیارهایی که در پولادسازی به کار گرفته می شود باید با بی غرضی در مورد صنایع دیگر هم اعمال شود.

10. The number of people who applied for the course was 120 compared with an initial estimate of between 50 and 100.
[ترجمه گوگل]تعداد افرادی که برای این دوره درخواست دادند 120 نفر بود در حالی که تخمین اولیه بین 50 تا 100 نفر بود
[ترجمه ترگمان]تعداد افرادی که برای این دوره بکار گرفته شدند در مقایسه با یک تخمین اولیه بین ۵۰ تا ۱۰۰ مورد مقایسه قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They had entered the country and had applied for permanent residence.
[ترجمه گوگل]آنها وارد کشور شده بودند و برای اقامت دائم درخواست داده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها وارد کشور شده و برای اقامت دائم درخواست داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He applied for a patent for a new method of removing paint.
[ترجمه گوگل]او برای ثبت اختراع روش جدیدی برای حذف رنگ درخواست داد
[ترجمه ترگمان]او برای اختراع یک روش جدید برای حذف رنگ استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He's applied for admission to the local college.
[ترجمه گوگل]او برای پذیرش در کالج محلی درخواست داده است
[ترجمه ترگمان]او درخواست پذیرش در کالج محلی را کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After you've applied your powder, spritz with a little mineral water.
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه پودر خود را زدید، با کمی آب معدنی بپاشید
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه powder رو درخواست کردین به یه مقدار آب معدنی little کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The club applied the rules to new members only.
[ترجمه گوگل]باشگاه قوانین را فقط برای اعضای جدید اعمال کرد
[ترجمه ترگمان]این باشگاه قوانین را فقط برای اعضای جدید به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I have applied for French citizenship.
[ترجمه گوگل]من برای تابعیت فرانسه درخواست داده ام
[ترجمه ترگمان]من برای شهروندی فرانسه درخواست داده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عملی (صفت)
artificial, real, factual, applicatory, applicative, practical, feasible, pragmatic, applied, practicable

کابردی (صفت)
practical, applied

کاربسته (صفت)
pragmatic, applied

بکاربرده (صفت)
applied

وضع معموله (صفت)
applied

برای هدف معین بکار رفته (صفت)
applied

تخصصی

[نساجی] کاربردی - عملی
[ریاضیات] قابل اجرا، کاربسته، کاربردی، عملی، کاربرده

انگلیسی به انگلیسی

• practical, functional, useable
an applied subject of study is practical rather than theoretical.

پیشنهاد کاربران

به معنی کاربردی هم هست.
مثال:
applied linguistics زبان شناسی کاربردی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : apply
✅️ اسم ( noun ) : application / applicability
✅️ صفت ( adjective ) : applied / applicable
✅️ قید ( adverb ) : _
درخواست داده
تقاضا کرده
اسم مفعول apply به معنای درخواست دادن. تقاضا کردن
عملیاتی شده
ارائه شده
مورد استفاده، استفاده شده، استعمال شده، اعمالی، پیاده شده
( حقوق ) مطالبه کردن
متصل
اعمال شده

بپرس