annual

/ˈænjuːəl//ˈænjuəl/

معنی: سالیانه، یک ساله
معانی دیگر: (گیاه شناسی) دایره ی سالیانه، حلقه ی سالیانه، چنبر سالیانه، هر ساله، سالانه، (کتاب یا مجله) سالنامه، سالی یک بار، (گیاه شناسی) تک ساله، سالپای، یکسال زی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: happening once every year.

- The annual meeting of the board members is tomorrow.
[ترجمه سعید] گردهمایی سالانه اعضای هیئت مدیره، فردا است.
|
[ترجمه گوگل] جلسه سالانه اعضای هیئت مدیره فردا برگزار می شود
[ترجمه ترگمان] جلسه سالانه اعضای هیات مدیره فردا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The county's annual fair is a popular event.
[ترجمه گوگل] نمایشگاه سالانه این شهرستان یک رویداد محبوب است
[ترجمه ترگمان] نمایشگاه سالانه این شهرستان یک رویداد عمومی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or pertaining to a year; yearly.

- His annual salary hasn't changed since he joined the company.
[ترجمه BTS] حقوق سالانه او از زمانی که به شرکت پیوسته است تغییری نکرده
|
[ترجمه گوگل] حقوق سالانه او از زمان پیوستن به شرکت تغییری نکرده است
[ترجمه ترگمان] حقوق سالانه او از زمانی که به شرکت پیوسته است تغییر نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The annual membership fee is five hundred dollars.
[ترجمه گوگل] حق عضویت سالانه پانصد دلار است
[ترجمه ترگمان] هزینه عضویت سالانه پانصد دلار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: annually (adv.)
(1) تعریف: a plant that grows for only one year or season.

- Corn and lettuce are annuals.
[ترجمه آبسالان] ذرت و کاهو یکسال زی هستند
|
[ترجمه گوگل] ذرت و کاهو یک ساله هستند
[ترجمه ترگمان] ذرت و کاهو annuals هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a periodical published once each year; yearbook.

- Did you see your picture in the annual?
[ترجمه BTS] عکس خودتو در مراسم سالانه دیدی؟
|
[ترجمه گوگل] آیا عکس خود را در سالانه دیدید؟
[ترجمه ترگمان] عکست رو توی مراسم سالیانه دیدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. annual plants
گیاهان یکسال زی

2. annual ring
چنبر سالیانه،حلقه ی سالیانه

3. an annual increment of $300 in salary
افزایش سالیانه ی دستمزد به میزان 300 دلار

4. an annual legislative session
نشست سالیانه ی مجلس مقننه

5. the annual convention of pediatricians
کنگره ی سالیانه ی ویژه گران بیماری های کودکان

6. the annual death rate
میزان مرگ و میر سالیانه

7. the annual invasion of france by tourists
هجوم سالیانه ی جهانگردان به فرانسه

8. the annual kill of pheasants is about 50. 000
شکار سالیانه ی قرقاول تقریبا به 50000 می رسد.

9. the annual meeting of the board of directors
نشست سالیانه ی هیئت مدیره

10. the annual rate of precipitation
میزان بارش سالیانه

11. guaranteed annual wage
دستمزد تضمین شده ی سالانه

12. hardy annual
1- گیاه یکساله که طاقت تحمل زمستان را دارد 2- (انگلیس - خودمانی) ورد زبان ها،موضوع روز

13. here the annual snowfall is two meters
در اینجا بارش سالیانه ی برف دو متر است.

14. this magazine is annual
این مجله هر سال یک بار چاپ می شود.

15. it was time for the annual vintage
وقت انگورچینی و شراب اندازی فرارسیده بود.

16. that dictionary is kept up-to-date by annual supplements
آن فرهنگ لغت را با ضمیمه های سالیانه امروزی نگه می دارند.

17. the mountains rejoice in a plentiful annual rainfall
مناطق کوهستانی از باران فراوان سالیانه بهره مند می شوند.

18. i went to the doctor for my annual overhaul
برای معاینه سالیانه نزد دکتر رفتم.

19. the union will delegate three people to the annual congress
اتحادیه سه نفر را برای شرکت در کنگره ی سالیانه به نمایندگی گسیل خواهد داشت.

20. The annual arts festival is a monument to her vision and hard work.
[ترجمه گوگل]جشنواره سالانه هنر یادگاری از دیدگاه و تلاش سخت اوست
[ترجمه ترگمان]جشنواره هنرهای سالیانه یک بنای یادبود برای دید او و کار سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The annual cost of income support to unmarried mothers amounted to £700 million in that year.
[ترجمه گوگل]هزینه سالانه حمایت از درآمد مادران مجرد در آن سال بالغ بر 700 میلیون پوند بود
[ترجمه ترگمان]هزینه سالانه حمایت از درآمد مادران مجرد در همان سال به ۷۰۰ میلیون پوند رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The illicit drugs industry has an annual turnover of some £200 bn.
[ترجمه گوگل]صنعت مواد مخدر غیرقانونی دارای گردش مالی سالانه حدود 200 میلیارد پوند است
[ترجمه ترگمان]صنعت غیرقانونی مواد مخدر، گردش سالیانه حدود ۲۰۰ میلیارد پوند را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. A conservative estimate puts annual sales at around $100 million.
[ترجمه گوگل]یک برآورد محافظه کارانه فروش سالانه را حدود 100 میلیون دلار نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]یک تخمین محافظه کارانه فروش سالانه را حدود ۱۰۰ میلیون دلار تخمین می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The school trip has become an annual event.
[ترجمه گوگل]سفر مدرسه به یک رویداد سالانه تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]سفر این مدرسه به یک رویداد سالیانه تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Your birthday is an annual event.
[ترجمه گوگل]تولد شما یک رویداد سالانه است
[ترجمه ترگمان]روز تولد شما یک رویداد سالیانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. He was on his annual pilgrimage to Mecca when he fell ill.
[ترجمه گوگل]او در سفر حج سالانه خود به مکه بود که بیمار شد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که بیمار شد او در زیارت حج به مکه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. They make an annual visit to.
[ترجمه زهرانوروزی] آنها یک بازدید سالیانه می کنند.
|
[ترجمه گوگل]آنها سالانه بازدید می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک بازدید سالانه از آن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. All employees get an annual bonus before the summer holidays.
[ترجمه گوگل]همه کارمندان قبل از تعطیلات تابستانی پاداش سالانه دریافت می کنند
[ترجمه ترگمان]همه کارکنان قبل از تعطیلات تابستان یک پاداش سالیانه دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سالیانه (صفت)
annual, yearly

یک ساله (صفت)
annual, yearlong

تخصصی

[حسابداری] سالانه
[برق و الکترونیک] سالیانه
[فوتبال] سالیانه
[صنعت] سالیانه
[حقوق] باطل کردن، فسخ کردن، لغو کردن، کان لم یکن کردن
[ریاضیات] سالیانه، صفر کردن، از بین بردن

انگلیسی به انگلیسی

• plant which lives for a single year
occurring once a year
annual means happening or done once every year.
annual also means calculated over a period of one year.
an annual is a book or magazine that is published once a year.
if a plant is an annual, it grows, flowers, and produces seeds, then dies within one year.

پیشنهاد کاربران

سالانه، سالیانه
مثال: The company holds its annual meeting in January.
شرکت جلسه سالیانه خود را در ژانویه برگزار می کند.
سالانه، سالیانه
معانی کلی annual در دیکشنری لانگمن :
𝐚𝐝𝐣𝐞𝐜𝐭𝐢𝐯𝐞 :
⭐ happening once every year = سالانه
⭐ for one year = یک ساله
𝐧𝐨𝐮𝐧 :
⭐ plant that lives for one year =
گیاه یک ساله
⭐ book produced each year with the same but new contents = سالنامه
⏳ ترتیب صفات مربوط به وقایع سالانه:
✅ semiannual = شش ماه یک بار ( سالی دو بار )
✅ annual = سالانه
✅ biennial = دو سال یک بار
( ❗️ biannual = سالی دو بار )
✅ triennial = سه سال یک بار
...
[مشاهده متن کامل]

( ❗️triannual = سالی سه بار )
✅ quadrennial = چهار سال یک بار
( ❗️quarterly = سالی چهار بار، هر سه ماه یک بار )
✅ quinquennial = پنج سال یک بار
✅ sexennial = شش سال یک بار
✅ septennial = هفت سال یک بار
✅ octennial = هشت سال یک بار
✅ novennial = نه سال یک بار
✅ decennial = ده سال یک بار
✅ quindecennial = پانزده سال یک بار
✅ vicennial = بیست سال یک بار
✅ quadranscentennial = بیست و پنج بار یک بار
✅ tricennial = سی سال یک بار
✅ quintricennial = سی و پنج سال یک بار
✅ quadragennial = چهل سال یک بار
✅ quinquadragennial = چهل و پنج سال یک بار
✅ semicentennial = پنجاه سال یک بار
✅ sexagennial = شصت سال یک بار
✅ septuagennial = هفتاد سال یک بار
✅ octogintennial = هشتاد سال یک بار
✅ nonagintennial = نود سال یک بار
✅ centennial = صد سال یک بار
✅ sesquicentennial = صد و پنجاه سال یک بار
✅ bicentennial = دویست سال یک بار
✅ tricentennial = سی صد سال یک بار
✅ quadricentennial = چهارصد سال یک بار
✅ quincentennial = پانصد سال یک بار
💢 برای آشنایی با سایر کلمات به این لینک مراجعه کنید: https://en. m. wikipedia. org/wiki/Anniversary#Latin - derived_numerical_names

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : annuity
✅️ صفت ( adjective ) : annual / annualized
✅️ قید ( adverb ) : annually
فعل این کلمه به معنی ؛ از میان بردن، لغو کردن
مثلاسالانه یک رویداد بین المللی مثل روز درخت کاری و. . .
اگه غلط بود لطفا بگید. . . . . . 💜
once a year, every year
سالانه، سالی یک بار
سالانه ( سالی یک بار )
Once a year
سالانه، سالی یکبار، در برخی موارد سالنامه
و در گیاهان�گیاه یک ساله�
ann, annu, enni
کلمات با این ریشه به معانیyear ، سال، سالانه هست.
annals ( noun ) : record of events, historical records
o ann al s
o The annals of the organization are kept in notebooks.
...
[مشاهده متن کامل]

سالنامه، تاریخچه، وقایع سالیانه، اخبار سال،
annuity ( noun ) : money payable yearly
o annu ity
o Joan is going to invest her annuity in the stock market.
حقوق یا مقرری سالیانه، گذراند
anniversary ( noun ) : the yearly celebration of an event
o anni vers ary
o John’s parents will celebrate their wedding anniversary in April.
سالگرد، سوگواری سالیانه، جشن سالیانه عروسی، جشن یادگاری، مجلس یادبود یا جشن سالیانه
perennial ( adjective ) : enduring, persisting for several years
o per enni al
o I would like to buy some perennial plants.
جاودانی، همه ساله، پایا، دائمی، همیشگی، ابدی
biennial ( adjective ) : occurring every two years; lasting two years
o bi enni al
o This biennial festival took place in late June, beginning in 1961 and ran for 28 yearsce.
توضیح: bi پیشوند عددی به معنی two
دو ساله، درخت دو ساله
decennial ( adjective ) : Recurring every ten years, Lasting for or relating to a period of ten years
o dec enni al
o the decennial census.
توضیح: dec پیشوند عددی به معنی ten
ده سال یکبار، ( آنچه که ده سال طول کشد ) ده ساله، دهساله، بمدت دهسال
• centennial ( noun ) : Relating to a hundredth anniversary, of or pertaining to a period of 100 years
o cent enni al
o centennial celebrations
توضیح: cent پیشوند عددی به معنی hundred
صدمین سالگرد
bicentennial ( noun ) : The two - hundredth anniversary of a significant event
o bi cent enni al
o a year - long celebration marking the bicentennial of Poe’s birth
صدمین سالگرد
millennial ( adjective ) : Denoting or relating to a period of a thousand years
o mill enni al
o the current increase in hurricanes is only a small fluctuation within this longer millennial cycle
توضیح: mil پیشوند عددی به معنی thousand
جشن هزار ساله

یکسال زی نیز معنی میدهد بزای مثال
This plant is annual
به صورت سالانه
سالی یک بار
یا یک بار در سال
این واژه می تواند نقش اسم را هم در جمله بگیرد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس