abiding

/əˈbaɪdɪŋ//əˈbaɪdɪŋ/

معنی: وفق کننده، پایدار، تاب اور، تحمل کننده، پایا
معانی دیگر: همیشگی، ابدی، جاودانه، برقرار، ماندگار، مانا، ساکن، وفا کننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: abidingly (adv.)
• : تعریف: unchanging; enduring.
مترادف: constant, enduring, lasting, unchanging
متضاد: ephemeral, short-lived
مشابه: changeless, durable, eternal, immutable, indestructible, indissoluble, permanent, stable

- The butler had an abiding loyalty to his master.
[ترجمه گوگل] ساقی وفاداری همیشگی به اربابش داشت
[ترجمه ترگمان] پیشخدمت به اربابش وفادار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My grandmother had an abiding faith in the basic goodness of people.
[ترجمه گوگل] مادربزرگم به خیر و صلاح اولیه مردم ایمان داشت
[ترجمه ترگمان] مادر بزرگم به خوبی مردم ایمان راسخ داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I'm tired of your abiding complaints.
[ترجمه گوگل]از شکایت های همیشگی شما خسته شدم
[ترجمه ترگمان]از شکایت های abiding خسته شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He had an abiding love of the English countryside.
[ترجمه گوگل]او عشقی همیشگی به روستاهای انگلیسی داشت
[ترجمه ترگمان]او یک عشق پایدار به حومه شهر انگلستان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My abiding memory of our first meeting is of a girl too shy to talk.
[ترجمه گوگل]خاطره ماندگار من از اولین ملاقاتمان مربوط به دختری است که خیلی خجالتی برای صحبت کردن است
[ترجمه ترگمان]خاطره abiding از اولین دیدار، دختری است که از حرف زدن شرم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Phil has a deep and abiding love for his family.
[ترجمه گوگل]فیل عشق عمیق و پایداری به خانواده اش دارد
[ترجمه ترگمان]فیل یه عشق عمیق و پایدار برای خانواده اش داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My abiding memory is of him watering his plants in the garden on sunny afternoons.
[ترجمه گوگل]خاطره ماندگار من این است که او در بعدازظهرهای آفتابی به گیاهانش در باغ آبیاری می کند
[ترجمه ترگمان]حافظه وفا کننده من از او است که گیاهان خود را بعد از ظهرهای آفتابی آب بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is an artist with an abiding concern for humanity.
[ترجمه گوگل]او هنرمندی است که همیشه دغدغه انسانیت دارد
[ترجمه ترگمان]او هنرمند است و نسبت به انسانیت وفادار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He has a genuine and abiding love of the craft.
[ترجمه گوگل]او عشق واقعی و پایدار به این حرفه دارد
[ترجمه ترگمان]او عشق حقیقی و وفادار به کشتی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In fact this might be one of the abiding lessons on the tour; the need for patience and cool-headed skill.
[ترجمه گوگل]در واقع این ممکن است یکی از درس های ماندگار در این تور باشد نیاز به صبر و مهارت خونسردی
[ترجمه ترگمان]در حقیقت این ممکن است یکی از درس های abiding در این سفر باشد؛ نیاز به صبر و مهارت خونسرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Gardiner's abiding interest in law reform changed the picture dramatically.
[ترجمه گوگل]علاقه همیشگی گاردینر به اصلاح قانون، تصویر را به طرز چشمگیری تغییر داد
[ترجمه ترگمان]علاقه abiding گاردینر به اصلاح قانون، تصویر را به طرز چشمگیری تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nevertheless, few literary movements have exhibited such an abiding preoccupation with establishing antecedents in order to defend and define their textual practices.
[ترجمه گوگل]با این وجود، تعداد کمی از جنبش‌های ادبی چنین مشغله‌ای را با ایجاد پیشینیان به منظور دفاع و تعریف شیوه‌های متنی خود نشان داده‌اند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، برخی از جنبش های ادبی چنان مشغولیت abiding را با ایجاد سوابق برای دفاع و تعریف شیوه های نوشتاری آن ها نشان داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Why should law abiding citizens pay extra?
[ترجمه گوگل]چرا شهروندان قانونمند باید هزینه اضافی بپردازند؟
[ترجمه ترگمان]چرا باید شهروندان مطیع قانون پول بیشتری پرداخت کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His father had an abiding interest in nature.
[ترجمه گوگل]پدرش علاقه ای همیشگی به طبیعت داشت
[ترجمه ترگمان]پدرش به طبیعت علاقه شدیدی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An abiding memory of Baden is the harmony of the old town.
[ترجمه گوگل]خاطره ماندگار بادن، هماهنگی شهر قدیمی است
[ترجمه ترگمان]یک خاطره پایدار از با دن هماهنگی آن شهر قدیمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She had a basic and abiding belief in democratic systems.
[ترجمه گوگل]او اعتقادی اساسی و پایدار به نظام‌های دموکراتیک داشت
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The abiding informal rules are the meeting of obligations for the rest of the gang.
[ترجمه گوگل]قوانین غیررسمی پایبند به تعهدات بقیه اعضای باند است
[ترجمه ترگمان]قوانین غیر رسمی مطیع، جلسه تعهدات برای بقیه باند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وفق کننده (اسم)
abiding

پایدار (صفت)
abiding, stable, permanent, firm, constant, resistant, livelong, stanch, indissoluble, perdurable, faithful, changeless, unflinching, inexhaustible, undying, unfailing

تاب اور (صفت)
abiding

تحمل کننده (صفت)
abiding

پایا (صفت)
abiding, stable, permanent, lasting, perennial, persistent, durable

تخصصی

[نساجی] بادوام

انگلیسی به انگلیسی

• continuous, constant; fixed, permanent
state of staying or residing in a place
an abiding quality or impression is one that continues for a long time, even after the thing that produced it is no longer there.

پیشنهاد کاربران

جاودانه، پایدار، همیشگی، ابدی، دائمی ( ادبی )
They Had Abiding Faith
مردانی با ایمان پایدار
But more important than all of these things, the sibling bond can be a thing of abiding love.
ولی مهم تر از همه ی اینها، پیوند خواهر - برادری است که عشقی ابدی است.
همیشگی، پایدار
مانا
راسخ
abiding faith
ایمان راسخ
پایدار _ همیشگی _ ماندگار
این کلمه توی جاهای رسمی استفاده میشه و عامیانه ترش کلمه ی lasting هست .
مثال :
. Phil has a deep and abiding love for his family
فیل عشقی عمیق و ماندگار به خانواده اش داره .
...
[مشاهده متن کامل]

ممنون میشم به کانال اینستاگرام من سر بزنید. میتونید لغات و اصطلاحات روزمره انگلیسی بیشتری رو همراه با مثال یاد بگیرید .
languageyar@
#لَنگویچ

مطیع، پیرو
مستمر

بپرس