98 1574 100 1 A bomb /ˈeɪbɒm/ /ˈeɪbɒm/بمب اتمی بررسی کلمه A bomb اسم ( noun )• : تعریف: an atomic bomb. معنی عبارات مرتبط با A bomb به فارسی a bomb proof buildingعمارتی که بمب بدان کارگر نباشد it costs a bomb(انگلیسی ـ خودمانی) خیلی گران است، هزینه ی آن سر به فلک می زند it goes down a bomb(انگلیس - خودمانی) بسیار موفق است it goes like a bomb(خودمانی) خیلی تند می رود، مثل برق می رود | a bomb proof building | a branch | a breath of air | a breed apart | a bright idea | معنی A bomb در دیکشنری تخصصی A bomb[زمین شناسی] بمب اتمی . | a cheval | a cross b | a d converter | A D converter or ADC | A display | معنی کلمه A bomb به انگلیسی a bomb• an a-bomb is an atom bomb. assemble a bomb• make an explosive device defuse a bomb• neutralize a bomb, remove the fuse from an explosive devise so it cannot be detonated A bomb را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Farhood > feign Farhood > sleep deprivation Farhood > anxiety Figure > assail احسان اکبرزاده > Accessibility احمد قاسمی > bisymmetric غلامعلی طاهری > دریق Farhood > scold نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمدرضا ایوبی صانعFarhoodحمیدرضا دادگر_فریمانپارسا میریوسفیDark Light Figureامین آریامحمد حاتمی نژاد فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته بگسست نگون اقبال نام کره ای غلتید رب جلیل horrifying حی داور بنده پروری