مقدار کمی از چیزی، کمی، �با چاشنیِ�
مثلا:
Told the story with a touch of excitement : داستان را با چاشنیِ هیجان تعریف کرد.
There was a touch of sadness in her voice : کمی غم در صدایش بود.
... [مشاهده متن کامل]
در پارسی عبارات متعددی برای حفظ مضمون حسی a touch of وجود دارد که بسته به زمینه متن کاملا متفاوت خواهند بود. �چاشنیِ� و �ته رنگِ� ( از پیشنهادهای آقای عابدینی ) از این مواردند.
مثلا:
Told the story with a touch of excitement : داستان را با چاشنیِ هیجان تعریف کرد.
There was a touch of sadness in her voice : کمی غم در صدایش بود.
... [مشاهده متن کامل]
در پارسی عبارات متعددی برای حفظ مضمون حسی a touch of وجود دارد که بسته به زمینه متن کاملا متفاوت خواهند بود. �چاشنیِ� و �ته رنگِ� ( از پیشنهادهای آقای عابدینی ) از این مواردند.
سایه ای از، ته رنگی از