a posteriori


معنی: استقرایی، از معلول بعلت رسیده، استنتاجی، با استدلال قیاسی، از مخلوق بخالق پی برده
معانی دیگر: مبتنی بر تجربه و مشاهده، تجربی، آزمون مدارانه، وابسته به پدیده سنجی (مخالف از علت به معلول یا: a priori)، (منطق) از معلول به علت، از جز به کل، باپی بردن از، معلول بعلت، قیاسی، من، از معلول بعلت رسیده، از مخلوق بخالق پی برده، استنتاجی، استقرایی، با استدلال قیاسی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: proceeding from effect to cause or from observed particular instances to a generalization; inductive. (Cf. a priori.)
متضاد: a priori

(2) تعریف: based on experience or observation, rather than on theory or hypothesis.
متضاد: a priori

جمله های نمونه

1. Either the maximum likelihood estimate or the maximum a posteriori estimate may be used in place of the exact value in the above equations.
[ترجمه وحید] تخمین درست نمایی ماکزیمم یا تخمین پسین به جای مقدار دقیق معادلات بالا استفاده می شود.
|
[ترجمه گوگل]ممکن است به جای مقدار دقیق در معادلات بالا از تخمین حداکثر احتمال یا حداکثر تخمین پسینی استفاده شود
[ترجمه ترگمان]در هر دو تخمین احتمال بیشینه یا حداکثر تخمین های IF به جای مقدار دقیق در معادلات بالا استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A maximum a posteriori estimation approach is used to evaluate the optimal values for the estimates of the parameters.
[ترجمه گوگل]یک رویکرد تخمین پسینی حداکثر برای ارزیابی مقادیر بهینه برای برآورد پارامترها استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک روش تخمین posteriori برای ارزیابی مقادیر بهینه برای برآورد پارامترها استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Focused on a posteriori error estimates for a finite volume discretization of an elliptic problem.
[ترجمه گوگل]تمرکز بر تخمین های خطای پسینی برای گسسته سازی حجم محدود یک مسئله بیضوی
[ترجمه ترگمان]estimates روی تخمین های error posteriori برای گسسته سازی حجم محدود یک مساله بیضوی تمرکز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A posteriori, what could you have done differently to improve your performance in this simulation?
[ترجمه گوگل]پس از آن، برای بهبود عملکرد خود در این شبیه سازی چه کاری متفاوت می توانستید انجام دهید؟
[ترجمه ترگمان]یک posteriori، چه کاری می توانید برای بهبود عملکرد خود در این شبیه سازی انجام دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Focused on a posteriori error estimates a finite volume discretization of an elliptic problem.
[ترجمه گوگل]تمرکز بر یک خطای پسینی، گسسته سازی حجم محدود یک مسئله بیضوی را تخمین می زند
[ترجمه ترگمان]Focused تمرکز بر روی یک خطا posteriori، گسسته سازی حجم محدود یک مساله بیضوی را تخمین می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Therefore, maximum a posteriori estimates can be regarded as regularization regularization ) of the maximum likelihood estimate.
[ترجمه گوگل]بنابراین، حداکثر تخمین های پسینی را می توان به عنوان قاعده مندسازی تخمین حداکثر درستنمایی در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]بنابراین، حداکثر تخمین های IF را می توان به عنوان تنظیم کننده regularization برآورد حداکثر احتمال در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A new maximum a posteriori (MAP) super-resolution algorithm is proposed to reduce the complexity of blur parameter adjustment and the iterative computation load.
[ترجمه گوگل]یک الگوریتم با وضوح فوق العاده حداکثر پسینی (MAP) برای کاهش پیچیدگی تنظیم پارامتر تاری و بار محاسباتی تکراری پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]یک الگوریتم با وضوح جدید a (MAP)برای کاهش پیچیدگی تنظیم پارامتر تاری و بار محاسبات تکرارشونده پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The a posteriori plan was thought out after he learned how to play the game.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه او نحوه بازی کردن را یاد گرفت، طرح پسینی را در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]بعد از این که یاد گرفت چطور بازی را بازی کند یک طرح posteriori به ذهنش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We use Bayesian maximum a posteriori estimation training a speaker model from background model, to solve the problem of model miss matching in speaker verification system.
[ترجمه گوگل]ما از حداکثر بیزی تخمین پسینی برای آموزش مدل بلندگو از مدل پس‌زمینه برای حل مشکل تطبیق مدل در سیستم تأیید بلندگو استفاده می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]ما از maximum Bayesian یک مدل سخنگو از مدل پس زمینه استفاده می کنیم تا مشکل تطبیق مدل در سیستم تایید کننده را حل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Adjustment and a posteriori estimation carry out at the same time. So as to ensure the data processing more comprehensively.
[ترجمه گوگل]تعدیل و تخمین پسینی به طور همزمان انجام می شود به طوری که از پردازش داده ها به طور جامع تر اطمینان حاصل شود
[ترجمه ترگمان]تشخیص posteriori و a در همان زمان انجام می شود بنابراین اطمینان حاصل کنید که پردازش داده ها به صورت جامع تری انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The method is to derive the maximum a posteriori estimate of the regions and the boundaries by using Bayesian inference and neighborhood constraints based on Markov random fields(MRFs) models.
[ترجمه گوگل]روش استخراج حداکثر تخمین پسینی از مناطق و مرزها با استفاده از استنتاج بیزی و محدودیت‌های همسایگی بر اساس مدل‌های میدان‌های تصادفی مارکوف (MRFs) است
[ترجمه ترگمان]این روش با استفاده از inference Bayesian و محدودیت های همسایگی براساس مدل های تصادفی مارکوف (MRFs)از طریق برآورد posteriori از مناطق و مرز با استفاده از inference Bayesian و محدودیت های همسایگی بدست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The segmentation problem is the maximizing a posteriori estimation of the set of object area result from the watershed labeled.
[ترجمه گوگل]مشکل تقسیم‌بندی، به حداکثر رساندن تخمین پسینی مجموعه مساحت جسم حاصل از حوضه آبخیز برچسب‌گذاری شده است
[ترجمه ترگمان]مساله تقسیم بندی عبارت است از به حداکثر رساندن تخمین متعامد مجموعه سطح هدف از حوزه آبخیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the paper, moving object segmentation algorithm based on mean field theory (MFT) using maximum a posteriori estimation of Markov random field (MRF-MAP) is proposed.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، الگوریتم تقسیم بندی شی متحرک بر اساس نظریه میدان میانگین (MFT) با استفاده از حداکثر تخمین پسینی میدان تصادفی مارکوف (MRF-MAP) پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، الگوریتم بخش بندی شی در حال حرکت براساس نظریه میدان میانگین (MFT)با استفاده از یک برآورد posteriori از میدان تصادفی مارکوف (MRF - MAP)ارائه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Bayesian estimation is derived through statistical analysis and it is shown to be equivalent to the maximization of the a Posteriori Probability.
[ترجمه گوگل]تخمین بیزی از طریق تجزیه و تحلیل آماری به دست می آید و نشان داده شده است که معادل به حداکثر رساندن احتمال پسینی است
[ترجمه ترگمان]برآورد Bayesian از طریق آنالیز آماری بدست می آید و نشان داده شده است که معادل با ماکزیمم سازی احتمال posteriori است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استقرایی (صفت)
a posteriori, a priori

از معلول بعلت رسیده (صفت)
a posteriori

استنتاجی (صفت)
a posteriori, inductive

با استدلال قیاسی (صفت)
a posteriori

از مخلوق بخالق پی برده (قید)
a posteriori

تخصصی

[حقوق] استقرایی، تجربی، از معلول به علت رسیدن
[ریاضیات] پسین، پس از تجربه، بعدی، از قبل
[ریاضیات] بعدی، پسین، از معلول به علت رسیده

انگلیسی به انگلیسی

• from effect to cause, inductive, based upon reasoning from observed facts
a posteriori reasoning is based on observation or experience, so that you work out a general principle or theory from particular examples or evidence. the sentence: `there is smoke coming from the chimney, therefore somebody must be at home' is an example of a posteriori reasoning.

پیشنهاد کاربران

ترجمه ۱ ( منطق ) : استقرایی، از معلول به علت رسیده، از مخلوق به خالق پی برده، از جز به کل، استنتاجی، با استدلال قیاسی، قیاسی
ترجمه ۲ ( حقوق ) : استقرایی، تجربی
ترجمه ۳ ( ریاضیات ) : پسین، پس از تجربه
ترجمه ۴ ( فلسفه ) : صریح و انضمامی
ترجمه ۵ ( روانشناسی ) : مؤخر بر تجربه
a priori: پَرتُم
a posteriori: اَفدُم
توضیح واژه ی:
a priori: آنچه پیش تر هست/است
a posteriori : آنچه پس تر هست/می آید
بودنت در خاک باشد بآفدم
همچنان کز خاک بود انبودنت.
دهخدا: فَردُم. [ ف َ دُ ] ( ص ) مقابل آفدم به معنی اولی و نخستین است.
[مدیریت و اقتصاد سلامت] پسین، استقرایی
a posteriori ( فلسفه )
واژه مصوب: پسینی
تعریف: ویژگی گزاره یا مفهوم یا استدلالی که برای توجیه نیازمند رجوع به تجربه باشد
استقرایی، تجربی، از معلول به علت رسیدن، استدلال آنی ( مانند استدلال از معلول به علت )
پسینی
لمی - صریح و انضمامی
در مقابلa priori به معنی انی - ضمنی و انتزاعی

بپرس