• : تعریف: (Latin) for a strong reason; all the more so.
جمله های نمونه
1. if four divided by two is two, two plus two is afortiori four
اگر چهار تقسیم بر دو می شود دو،پس پرواضح است که دو و دو می شود چهار.
2. If he can afford a luxury yacht, then a fortiori he can afford to pay his debts.
[ترجمه دارابی] اگر او توانایی خرید یک قایق لوکس رادارد پس منطقی که بدهی هایش را بپردازد
|
[ترجمه یاسینی] اگر او استطاعت خرید یک قایق لوکس را دارد پس به طریق اولی استطاعت پرداخت بدهی اش را دارد.
|
[ترجمه گوگل]اگر او توانایی خرید یک قایق تفریحی لوکس را داشته باشد، تا حد زیادی می تواند بدهی های خود را بپردازد [ترجمه ترگمان]اگر استطاعت خرید یک قایق بادبانی لوکس را داشته باشد، پس از آن، می تواند بدهی خود را بپردازد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. This is true a fortiori when the jury is only applied to certain criminal causes.
[ترجمه گوگل]این امر زمانی صادق است که هیئت منصفه فقط در مورد برخی از دلایل جنایی اعمال شود [ترجمه ترگمان]این درست است هنگامی که هیات منصفه فقط به علل خاص جنایی اعمال می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. If you can afford a car then, a fortiori, you can afford a bicycle.
[ترجمه طوبا] اگر بتوانی از پس هزینه ی خرید یک ماشین بر بیایی، دیگه دوچرخه که خریدن سهله
|
[ترجمه گوگل]اگر بتوانید ماشین بخرید، تا حد زیادی می توانید یک دوچرخه بخرید [ترجمه ترگمان]اگر بتوانید از عهده خرید یک ماشین برآیید، می توانید یک دوچرخه خرید کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. If there are no conceptual truths, then, a fortiori, there are no conceptual truths for philosophy to deliver.
[ترجمه گوگل]اگر حقایق مفهومی وجود نداشته باشد، به طور عمده، هیچ حقیقت مفهومی برای ارائه فلسفه وجود ندارد [ترجمه ترگمان]اگر هیچ یک از حقایق مفهومی وجود نداشته باشد، پس، یک fortiori، هیچ حقیقتی در زمینه فلسفه برای ارایه وجود ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It could not have been finished in a week, a fortiori not in a day.
[ترجمه گوگل]نمی توانست در یک هفته تمام شود، حتی یک روز [ترجمه ترگمان]یک هفته بود که نمی شد آن را به پایان رساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Tomorrow is an Easter, the big wolf of ash connect an egg didn't, the egg of a fortiori chromatic color, he become sad.
[ترجمه گوگل]فردا عید پاک است، گرگ بزرگ خاکستر یک تخم مرغ را وصل نکرد، تخم مرغ رنگی بیش از حد، غمگین شد [ترجمه ترگمان]فردا عید پاک است، یک گرگ بزرگ خاکستر، یک تخم مرغ را به هم وصل می کند، تخم مرغ یک رنگ chromatic رنگی، او غمگین می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. If the witness had been present at the scene of the crime, then a fortiori he must have hear the shoot.
[ترجمه گوگل]اگر شاهد در صحنه جنایت حضور داشته باشد، تا حد زیادی باید صدای تیراندازی را شنیده باشد [ترجمه ترگمان]اگر شاهد صحنه جرم حاضر شده بود، پس حتما صدای تیراندازی به گوشش می رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. If no major country has the resources for the enterprise, a fortiori neither has any lesser power.
[ترجمه گوگل]اگر هیچ کشور بزرگی منابع لازم برای این شرکت را نداشته باشد، قدرت کمتری نیز نخواهد داشت [ترجمه ترگمان]اگر هیچ کشور اصلی منابع این شرکت را نداشته باشد، a هیچ قدرت کمتری ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. If the witness is present at the scene of the crime, then a fortiori he must have heard the shoot.
[ترجمه گوگل]اگر شاهد در صحنه جنایت حضور داشته باشد، حتماً صدای تیراندازی را شنیده است [ترجمه ترگمان]اگر شاهد در صحنه جرم حاضر باشد، پس حتما صدای تیراندازی را شنیده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. As a huge country, the evolvement of media in America is worth to pay attention a fortiori.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک کشور بزرگ، تحول رسانه ها در آمریکا ارزش توجه زیادی را دارد [ترجمه ترگمان]به عنوان یک کشور بزرگ، evolvement رسانه در آمریکا ارزش توجه به fortiori را دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[حقوق] به طریق اولی، به اقوی دلیل، محققأ [ریاضیات] به طریق اولی
انگلیسی به انگلیسی
• (latin) with more reason, for a still stronger reason
پیشنهاد کاربران
ترجمه ۱: مستدل تر، قوی تر، با دلیل قوی تر، مؤکداٌ، محققاٌ ترجمه ۲: منطقی تر، با منطق محکمتر، قاطعانه تر، اولی تر ترجمه ۳: بیش از پیش، حتی بیش از پیش ترجمه ۴ ( ریاضیات و حقوق ) : به طریق اولی