تلاش ناپایدار ، جوگیر شدن بعدش بی انگیزه شدن
دولت مستعجل، موفقیت زودگذر
موفقیت تکرار نشدنی
تلاش بی نتیجه، کوشش بی ثمر
منبع :کتاب ۱۱۰۰ واژه
منبع :کتاب ۱۱۰۰ واژه
درخشش زودگذر
مثال:
The rookie hit many home runs in spring training, but once the season began he proved to be a flash in the pan.
در ابتدا امیدوار کننده اما سپس ناامید کننده
یه چیزی که فقط یکبار اتفاق میافته ، تکرار نشدنی
چیزی که فقط یکبار اتفاق می افتد ( همتا و نظیری بعد از آن پیدا نمی شود ) .
سرکار کذاشتن
درخشش کوتاه مدت؛ کوشش گذرا؛ تلاش ناپایدار؛ اقدام بی ثمر
شانس یکبار درخونتو میزنه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)