برای افراد معنی ( تعدادی ) می دهد.
مثلا در این جمله:
The movie starred a bunch of relatively unknown young actors.
معنی جمله: فیلم با حضور تعدادی بازیگر جوان نسبتا ناشناخته بازی شد.
مثلا در این جمله:
معنی جمله: فیلم با حضور تعدادی بازیگر جوان نسبتا ناشناخته بازی شد.
دسته ای از
مشتی از
خوشه ای از
و کلی مثال از LONGMAN DICTIONARY:
مشتی از
خوشه ای از
و کلی مثال از LONGMAN DICTIONARY:
مجموعه ای - گروهی ( کنارهم ) - دسته ای - مشتی - هجمه ای
. All you do is string together a bunch of farfetched ideas.
مجموعه ای از ایده های دور از ذهن.
مجموعه ای از ایده های دور از ذهن.
یه دسته , یه مشت
# a bunch of keys
# a bunch of sweet - smelling flowers
# They're a bunch of morons
# We bought us a bunch of candy
# Her latest movie is a bunch of crap
یک دسته از
بسیاری از. . . . . مقدارزیادی از. . . . بسیار. . . . . فراوان. . . . . .
یه عالمه ، کلی