a bit of


یک ذره از

جمله های نمونه

1. I did a bit of fencing while I was at college.
[ترجمه گوگل]زمانی که در دانشگاه بودم کمی شمشیربازی انجام دادم
[ترجمه ترگمان]وقتی تو دانشگاه بودم یکم شمشیر بازی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. My mother's a bit of an eccentric.
[ترجمه امیرعلی] مادر من یکم عصبی است
|
[ترجمه گوگل]مادر من کمی عجیب و غریب است
[ترجمه ترگمان]مادرم کمی عجیب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I have a bit of a fever.
[ترجمه گوگل]یه ذره تب دارم
[ترجمه ترگمان] یه مقدار تب دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I always fry potatoes in hot fat with a bit of onion.
[ترجمه گوگل]من همیشه سیب زمینی را در چربی داغ با کمی پیاز سرخ می کنم
[ترجمه ترگمان]من همیشه سیب زمینی سرخ کرده رو با یه مقدار پیاز سرخ می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's going through a bit of a bad spell at the moment.
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر یک طلسم بد را پشت سر می گذارد
[ترجمه ترگمان]او در آن لحظه یک افسون بد را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Frankie's a bit of a clown.
[ترجمه گوگل]فرانکی کمی دلقک است
[ترجمه ترگمان]فرانکی یه مشت دلقک هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's been a bit of trouble at the office.
[ترجمه گوگل]کمی مشکل در دفتر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تو دفتر یه کم مشکل پیش اومده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She worked herself up into a bit of a state.
[ترجمه گوگل]او خودش را به حالتی درآورد
[ترجمه ترگمان]او خودش را به صورت یک حالت عادی درآورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'm sure he'll come with a bit of persuading.
[ترجمه گوگل]مطمئنم او با کمی متقاعد کردن خواهد آمد
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که او هم با او هم کاری خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A bit of grit had got into my eye.
[ترجمه گوگل]کمی شن به چشمم نفوذ کرده بود
[ترجمه ترگمان]یک تکه سنگ هم به چشمم خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A bit of music will help you relax.
[ترجمه گوگل]کمی موسیقی به آرامش شما کمک می کند
[ترجمه ترگمان]کمی موسیقی به شما کمک می کند آرامش خود را حفظ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Try to inject a bit of enthusiasm into your performance.
[ترجمه گوگل]سعی کنید کمی اشتیاق به عملکرد خود تزریق کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید کمی شور و شوق به عملکرد خود تزریق کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We had a bit of hard luck this season.
[ترجمه گوگل]ما در این فصل کمی شانس داشتیم
[ترجمه ترگمان]این فصل یک ذره بدشانسی آوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You want a car with a bit of oomph.
[ترجمه گوگل]شما یک ماشین با کمی اُمف می خواهید
[ترجمه ترگمان] تو یه ماشین با یه کم of می خوای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• a jot of, a little of, a few of

پیشنهاد کاربران

جرعه ای از . . .
برشی از . . .
کمی، اندکی، تاحدودی، نسبتا، تا حدی، تا اندازه ای
rather; a considerable amount
In conversation and in less formal writing, you can use a bit of in front of a and a noun. You do this to make a statement seem less extreme

بپرس